تهران؛ 4 حس
«کی کجاس» با همکار «گالری هپتا» برگزار میکند:
«تهران؛ 4 حس»
شهر، مجموعهی ناپیوستهای است که در «من» به یکدیگر میپیوندد. این «من» اما چگونه شهر را به یکدیگر وصل میکند؟ این خیابانهای بلند و باریک، پیادهروهای کوچک و بزرگ، پلهای هوایی مرتفع و کوتاه، خانههای روشن و تاریک، ایستگاههای اتوبوس و مترو، زیرگذرها، تونلها، این همه شلوغیها و سکونها چگونه در «من» به یکدیگر میآمیزند و در «من» درمیآویزند؟
تو آنها را بهم میآمیزی
ای عشق، ای شادی، ای ترس، ای غم؛
تو و تمامی احساساتی که «من» را تبدیل به مرکزِ شهر کرده اند. خیابانی که در آن عاشق شدم؛ کوچهای که غمهایش مرا تا ابد رها نمیکند؛ میدانی که پر است از ترسهای خفته آشوبها و شورها.
تو آنها را بهم میآمیزی ای خاطرات من!
تو و آنها که رفته اند، یا مانده اند، یا خواهند آمد. آنها که شهر و من با آنها پر از عشق و شادی و غم و ترس بودیم و خواهیم بود؛ و این شهر، شهر پارهپاره در «من» با «من» میپیوندد. «من» شهر میشوم؛ شهر تنِ «من» میشود.
«تهران؛ 4 حس»
شهر، مجموعهی ناپیوستهای است که در «من» به یکدیگر میپیوندد. این «من» اما چگونه شهر را به یکدیگر وصل میکند؟ این خیابانهای بلند و باریک، پیادهروهای کوچک و بزرگ، پلهای هوایی مرتفع و کوتاه، خانههای روشن و تاریک، ایستگاههای اتوبوس و مترو، زیرگذرها، تونلها، این همه شلوغیها و سکونها چگونه در «من» به یکدیگر میآمیزند و در «من» درمیآویزند؟
تو آنها را بهم میآمیزی
ای عشق، ای شادی، ای ترس، ای غم؛
تو و تمامی احساساتی که «من» را تبدیل به مرکزِ شهر کرده اند. خیابانی که در آن عاشق شدم؛ کوچهای که غمهایش مرا تا ابد رها نمیکند؛ میدانی که پر است از ترسهای خفته آشوبها و شورها.
تو آنها را بهم میآمیزی ای خاطرات من!
تو و آنها که رفته اند، یا مانده اند، یا خواهند آمد. آنها که شهر و من با آنها پر از عشق و شادی و غم و ترس بودیم و خواهیم بود؛ و این شهر، شهر پارهپاره در «من» با «من» میپیوندد. «من» شهر میشوم؛ شهر تنِ «من» میشود.