نگران
«شروع این مجموعه با یک سلفپرتره بود، در یکی از روزهایی که حال خوشی نداشتم. نشستم جلوی آینه و سعی کردم مثل همیشه که در ناخوشی نقاشی حالم را خوب میکند، کار کنم. در مورد موضوعی که درگیرش بودم کاری نمیتوانستم بکنم، جز اینکه انتظار بکشم تا بگذرد. به خودم در آینه نگاه میکردم و فکر میکردم کاری جز نگاه کردن از من ساخته نیست. پرترهای که کشیدم، پرترهی عجیب و عزیزی شد، علاوه بر آن مشخصا چیز جدیدی برایم داشت و همین من را وادار کرد تا پرترههای بیشتری با آن سیاق بکشم؛ آنگونه که در ماههای بعد حدود صد پرتره و فیگور کشیدم. مجموعه "نگران" بر پایه آن آثار به وجودآمد، وقتی کمکم برایم جهانی خلق شد از موقعیتهایی که در آن تنها کاری که از آدمها برمیآید، نگریستن است؛ نگریستن و انتظار برای وقوع چیزی که این موقعیت را تغییر بدهد و این احوال را تمام کند. یک دنیای کند و فریزشده که آدم در کلافگی، استرس، لحظههای ناخوشایند در روابط انسانی، ترس، تردید، هجوم افکار و هر موقعیت شخصی دیگری که در آن کاری جز "نگران" بودن از انسان برنمیآید، وارد میکند و چه تک باشد و چه با دیگران، در این تجربه تنها است و تا رد شدن این اوضاع، تنها و منتظر، در آنجا میماند. اسم مجموعه هم از همین میآید، از دوپهلو بودن "نگران" و اینکه انگار تمام این حس و حال را در خود دارد. این مجموعه برای من خیلی شخصی و حسم به آن خیلی درونیست. شاید به همین دلیل هم باشد که ترجیح دادم به عنوان استیتمنت معنیهای "نگران" در لغتنامه را بیاورم و به جای توضیح، به بیننده یک ایدهی کلی بدهم تا بتواند برداشت شخصی و ارتباط حسی خودش را با کارها داشته باشد. »