توضیحات


پس از آغاز
"گرد و غبار تمام سرزمین ها را رها کرده ام و به سوی تو آمدم ، پس از سالها عبادت بازگشتم ، چرا که دانستم تو معبد مقدس من هستی ، من پس از سالها به تو بازگشته ام !! تمام چیزهایی که پیش از این می‌پرسیدم، رها کرده ام ، به تو بازگشته ام ، مرا می شناسی ؟
چه جایی طولانی بود !! همه چیز چقدر متفاوت شده ، چگونه توانستم تو را بیابم ؟ چه سفر عجیبی ! چه کلامی بکار ببرم تا بگویم ستاره ی خوب این مسیر پر پیچ و خم چگونه من را بسوی تو راهنمایی کرد ؟ دستت را به من بده ، آه ، روح تقریبا فراموش شده من ! لذت دیدن تو چقدر پرشور است . اشتیاق و انکار تو به پایان رسیده است !
زندگی من را به سوی تو بازگردانده ، ای روح من ، سفر من با تو ادامه پیدا میکند، من با تو قدم میزنم و به تنهایی تا اعماق وجودم اوج میگیرم !
کارل یونگ
کتاب سیاه"