بیوگرافی |
|
کارشناسی ارشد مهندسی خوانده ی دانشگاه تهران و دانش دوستی علاقمند بعض از علوم انسانی و در کنار آنچه که باشد و بوده و خواهد بود; هنرجویی در عرصه پر رمز و راز خط و نقش...
مشتاق و جوینده سکوت و ادب ... طبیعت دوست...
مشتاق و جوینده سکوت و ادب ... طبیعت دوست...
رزومه |
|
فوق ممتاز انجمن خوشنویسان ایران
تعلیم نستعلیق در محضر استاد مشجری و حسین زاده
تعلیم شکسته در محضر استاد محمد حیدری
کارشناسی ارشد مهندسی متالورژی از دانشگاه تهران
پژوهشگر علوم فنی و انسانی
تعلیم نستعلیق در محضر استاد مشجری و حسین زاده
تعلیم شکسته در محضر استاد محمد حیدری
کارشناسی ارشد مهندسی متالورژی از دانشگاه تهران
پژوهشگر علوم فنی و انسانی
توضیحات |
|
آثار این حقیر بیشتر چنگ بر اصالت و نجابت عفیفی میزند که این روزها در تمام عرصه ها از از آن دور گشته ایم... سنت گرایی میکنم اما نه بر شیوه تعصب و نفی بی چون و چرای خلاقیت ها... سعیم بر این است که اصالت و سنت و قواعد این قرنها را پایه بنای نقش و رنگ آثارم سازم و خلاقیت ها و رها شدگی ها و بداهه ها را زینت این بنا...
پس از بی مفهومی و پشت پا زدن به اصالت و سنت گریزانم ...و شوق به معناگرایی برانم میدارد که ساحت قلمم را به خلق چیدمانی بی معنی از حروف و رنگ ها که عوام چشم ها را خیره دارد و احسنت نظاره کنندگان نصیبم دارد و یا نگاشتن هر کلمه و شعر و نثر و سخنی، ملوث و حقیر نداشته و آلوده نکنم...
چرا که جناب قلم و صفحه را شانی است بلند و دریچه روح و دریافت اشرف مخلوقات را هم جاهی است بی نظیر...
به منطق علاقه دارم و سخن شناسی میکنم و معنی را از سره و ناسره جدا میکنم و تنها آنکه لیاقت آفریده شدن از طفیلی حضرت شامخ قلم را دارد بر میگزینم...
و چه خوشوقتم که مسلمان ایرانی را آثار قدمای نوابغ و نیکوسیرت چنان احاطه کردست که از جوهر معانی متعالی مست است و از باده شهود عفیف جمال و کمال مستغنی ...
آری خط این هندسه روحانی را با غیرت بسیار از گریختن از مکتب معنا و مفهوم مهار زده ولو آنکه از جذابیت و اقبال اثر بکاهد...
چرا که اهل عقل را چنین مسلک است که هدف وسیله را توجیه نداردو هدف متعالی را به بهایی بخس از اقبال غیر پاکوب هوس ننماید...
آری سعیم آنست که قصه رنگ و جنس صفحه و بافت و نوع خط و نوع تذهیب و نو ع قلم و ... را روایت و توصیف دارم بهر معنا... همراه معنا... و فانی و منغمر در معنا... چرا که:
ای برادر قصه چون پیمانه ایست معنی اندر وی بسان دانه ایست...
پس از بی مفهومی و پشت پا زدن به اصالت و سنت گریزانم ...و شوق به معناگرایی برانم میدارد که ساحت قلمم را به خلق چیدمانی بی معنی از حروف و رنگ ها که عوام چشم ها را خیره دارد و احسنت نظاره کنندگان نصیبم دارد و یا نگاشتن هر کلمه و شعر و نثر و سخنی، ملوث و حقیر نداشته و آلوده نکنم...
چرا که جناب قلم و صفحه را شانی است بلند و دریچه روح و دریافت اشرف مخلوقات را هم جاهی است بی نظیر...
به منطق علاقه دارم و سخن شناسی میکنم و معنی را از سره و ناسره جدا میکنم و تنها آنکه لیاقت آفریده شدن از طفیلی حضرت شامخ قلم را دارد بر میگزینم...
و چه خوشوقتم که مسلمان ایرانی را آثار قدمای نوابغ و نیکوسیرت چنان احاطه کردست که از جوهر معانی متعالی مست است و از باده شهود عفیف جمال و کمال مستغنی ...
آری خط این هندسه روحانی را با غیرت بسیار از گریختن از مکتب معنا و مفهوم مهار زده ولو آنکه از جذابیت و اقبال اثر بکاهد...
چرا که اهل عقل را چنین مسلک است که هدف وسیله را توجیه نداردو هدف متعالی را به بهایی بخس از اقبال غیر پاکوب هوس ننماید...
آری سعیم آنست که قصه رنگ و جنس صفحه و بافت و نوع خط و نوع تذهیب و نو ع قلم و ... را روایت و توصیف دارم بهر معنا... همراه معنا... و فانی و منغمر در معنا... چرا که:
ای برادر قصه چون پیمانه ایست معنی اندر وی بسان دانه ایست...
