بیوگرافی


هوفر حقیقی دارای مدرک کارشناسی ارشد عکاسی است. او همچنین مدرس عکاسی، نویسنده و کیوریتور در حوزه عکاسی می‌باشد. او از سال 1380 رسما کار حرفه ای عکاسی را آغاز کرد.
او در بیش از 30 نمایشگاه گروهی و انفرادی داخلی و خارجی از جمله: انگلستان، کانادا، اسکاتلند، و گالری‌های شمیده، راه ابریشم، مهرآوا، اُ و... حضور داشته است.

رزومه




. نمایش گروهی "موزه ی میهن پرستی" به عنوان گردآورنده – گالری مهروا – تهران - 1396
. حضور در نمایشگاه گروهی عکس ، "من عکاس" ، گالری مهروا ، تهران – 1396
. حضور در نمایشگاه گروهی عکس ،”New Art Exchange” ، انگلستان – 1395
. حضور در جشنواره‌ی عکس "ویکتور پولینسکی" ، قرقیزستان – 1395
. نمایشگاه گروهی عکس ، "دهه" ، گالری مهروا ، تهران - 1395
. نمایشگاه گروهی عکس ، "نگاهی به عکاسی معاصر ایران" ، گالری ملت ، تهران – 1394
. نمایشگاه گروهی عکس ، "پایان" ، گالری مهروا ، تهران – 1394
. نمایشگاه گروهی عکس ، "جوان تر از زندگی" ، گالری شیرین ، تهران – 1394
. نمایشگاه گروهی عکس ، " داخل پرانتز" ، گالری آبی ، تهران – 1394
. نمایشگاه انفرادی عکس ، گالری مهروا ، " زمان لرزه " ، تهران – 1393
. حضور در فستیوال عکس ایرانی در ادینبورگ، اسکاتلند – 1393
. نمایشگاه گروهی عکس ، "روشندان" ، گالری مهروا ، تهران – 1393
. حضور در سیزدهمین دوسالانه‌ی عکس ایران – 1393
. نمایشگاه گروهی عکس ، دیوارهای شهر من ، گالری آرته ، تهران – 1392
. حضور در فستیوال هنری شش هفته هنر ایران ، تورنتو ، کانادا – 1391
. حضور در جشنواره‌ی مجموعه آثار هنرمندان عکاس ایران ، اکسپوعکس صبا – 1391
. حضور در اولین جشنواره ملی عکس طبیعت ایران – 1390
. حضور در تصویرسال 1390
. حضور در نمایشگاه " Elephant in the dark " دهلی نو ، هند ، در قالب گروه عکسبازی – 1390
. نمایشگاه گروهی ، "آرت اکسپو تهران " ، گالری فروهر تهران - 1390
. نمایشگاه گروهی عکس ، "تجربیاتی در عکاسی مستند" ، گالری فروهر تهران – 1390
. نمایشگاه گروهی عکس ، "عکسبازی" ، گالری آران ، تهران – 1390
. نمایشگاه گروهی عکس ، "نیو فولدر 02" ، گالری راه ابریشم ، تهران – 1390
. نمایشگاه گروهی عکس ، "سیاه و سفید" ، آرت سنتر، تهران– 1388
. نمایشگاه گروهی عکس ، گالری نامی خانه هنرمندان ایران ، تهران – 1388
. نمایشگاه انفرادی عکس ، گالری نامی خانه هنرمندان ایران ، " در یک مکان امن "-1388

توضیحات


حوالی سال 81، 82 بود که دوربین عکاسی برام تبدیل به شیء‌ای شد که وقتی همرام نبود، انگار یه چیزی کم بود. یه کشش درونی و مرموز که هرچی بیشتر تلاش می‌کردم بهش مسلط شم، مرموزتر می‌شد. خیلی به تدریج داشتم متوجه می‌شدم که این شیء، روزنه‌ی کوچیکیه رو به یه جهان بی‌انتها. ولی نمی‌تونستم نسبت بین اون کشش درونی و این جهان بی انتها رو بفهمم. به تدریج، این حس بد ناتوانی، هدفمو از تسلط به اون شیء، به کشف اون نسبتِ مبهم تغییر داد. هرچی جلوتر اومدم اون حسِ بد کم می‌شد ولی از طرفی هم اون نسبت، مبهم‌تر. هرجا یه جرقه ریز می‌خورد تو ذهنم که نکنه اصلا کشفی در کار نیست، اون حس بد ناتوانی، کمرنگ‌تر می‌شد. عکاسی نمی‌ذاشت کشفش کنم اما ولم هم نمی‌کرد. ولی یه جایی منظورشو فهمیدم. اینکه هرچی هست، جستجوئه. یه راه بی‌مقصد برای مرئی‌کردن نسبت بین درونم و بیرونم. توی راه به ابزارای دیگه‌ای برمی‌خوردم و در حد توان و فهمم اونارو هم برمی‌داشتم. ولی چیزی رو نمی‌نداختم که بارم سبک شه. اصلا سبک بشه که چی بشه؟؟ که زودتر برسم؟؟ به کجا؟؟