پرویز کلانتری رکورددار بیشترین حضور در حراج تهران
۱۲ دقیقه

پرویز کلانتری رکورددار بیشترین حضور در حراج تهران

شهرزاد رویایی

کلانتری در نوروز ۱۳۱۰ در طالقان زاده شد. نوجوانی او در رنج کار در مؤسسات تبلیغی، عشق‌های نافرجام و برخوردهای ایدئولوژیک سپری شد، او در دبیرستان شرف شاگرد ضیاءپور شد و به واسطۀ ضیاپور به جلسات خروس جنگی راه یافته است.

پرویز کلانتری جزو هنرمندانی است که بیش از هر هنرمند دیگری در حراج تهران حضور داشته است، او در هر هفت دورۀ حراج تهران شرکت داشته است. هنر او همچنین در حراج‌های خارج از کشور و در بازارهای جهانی موفق عمل کرده است، به‌طور کلی آثار او علاوه بر 7 دورۀ حراج تهران، در بیش از 4 دوره از خانه ‌حراج‌های خارج از کشور نیز حضور داشته و به فروش رسیده‌اند.


اما حجم فروش آثار کلانتری در خانه‌حراج‌های داخل و خارج از ایران را که می‌نگریم، با توجه به میانگین فروش آثار او در حراج‌ها پی خواهیم برد هنر او در ایران فروش بیشتری داشته و محبوبیت بیشتری را در بین خریداران و سرمایه‌گذاران ایرانی دارا بوده است.


اختصاص 55 درصد از میانگین فروش آثار او در ایران به دلیل قرابت فضای آثار او با فرهنگ و معماری و هویت کهن ایرانی هیچ دور از انتظار نیست که در ایران محبوبیت بالایی داشته باشد.

همچنین بر طبق همین اصل گرانترین اثری که تاکنون از پرویز کلانتری به فروش رسیده است، اثر بدون عنوان او در حراج خردادماه 95 (پنجمین حراج) به قیمت 240 میلیون تومان بوده است.

گرانترین اثر پرویز کلانتری

گرانترین اثر پرویز کلانتری در حراج‌های داخلی و خارجی (ششمین حراج تهران)

دومین اثر گران او در بین 11 اثر شرکت داده شده در حراج‌های داخلی و خارجی اثر "کویر" او با قیمتی برابر با 240 میلیون تومان، در ششمین حراج تهران چکش خورد و سومین اثر گران کلانتری مجددا در حراج تهران و با قیمت 140 میلیون تومان در حراج سوم و اثر بعدی او در فروش خانۀ حراج کریستیز در آوریل 2008 و با قیمت 49 هزار دلار چهارمین اثر گران کلانتری محسوب می‌شود، قیمت فروش دیگر آثار نقاش کاهگل‌ها و کویرها را درنمودار زیر می‌بینید:


با نگاهی به نمودار اگرچه پایین‌ترین قیمت در بین آثار پرویز کلانتری مربوط به حراج ساتبیز و سال 2016 بوده است، اما این رقم در سال 2016 نه نشانه افت نمودار رشد فروش او در سال گذشته بوده که به اندازۀ کوچک اثر برمیگردد، چرا که به ازای هر سانتی‌متر مربع قیمت اثر ساتبیز رقمی به بزرگی 4 برابر آنچه که در سال‌های پیشین فروش در خانۀ حراج‌های سال‌های پیشین چکش خورده است. بنابراین آیندۀ درخشان آثار کلانتری و روند روبه‌رشد این آثار را در هرسال نسبت به سال گذشته را به وضوح می توانیم ببینیم.


اما نکته ی قابل توجه در خرید آثار و آینده آثار کلانتری درصد رشد آثار اوست که در هیچ دوره‌ای از حراج‌های داخل و خارج منفی نبوده است و بیشترین رشد نسبت به قیمت اولیه را به ترتیب در حراج های سوم، اول، پنجم، چهارم و دوم تهران و سپس در حراج اکتبر کریستیز در سال 2015 بوده است. نرخ رشد آثا او را در بازارهای جهانی و داخلی را از طریق دو نمودار زیر ملاحظه می‌کنید:


اما اگر مقایسه‌ای داشته باشیم از روند رشد آثار او در حین برگزاری حراج و تفاوت قیمت چکش خورده و برآورد اولیۀ آثار کلانتری، شاهد پیروزی هنر او در خانه‌حراج‌ها خواهیم بود، آثار او در هر هفت دورۀ حراج تهران با رشدی چشمگیر و روندی صعودی در هر سال مواجه بوده است و انتظار می‌رود در هشتمین حراج نیز این رشد را داشته باشد.

نمودار نسبت آثار فروخته شده به ماکزیمم و مینیمم قیمت اولیه آثار پرویز کلانتری در بازار جهانی


از ایشان دو اثر در حراج تهران شرکت داده شده است لت شماره 14 اثر بدون عنوان او با برآورد قیمتی بین 150 تا 200 میلیون و اثر دیگری از مجموعۀ شبانه‌ها، با برآورد قیمتی بین 200 تا 300 میلیون؛ با وجود برآوردهایی این چنین گمان می‌رود در هشتمین حراج، بتوانیم شاهد رکورد جدیدی از هنر او در عرصۀ اقتصادی هنر باشیم. اکنون برای آشنایی بیشتر با کلانتری و هنر او زندگی هنری او را مرور می‌کنیم:


کلانتری در  نوروز ۱۳۱۰ در طالقان زاده شد. نوجوانی او در رنج کار در مؤسسات تبلیغی، عشق‌های نافرجام و برخوردهای ایدئولوژیک سپری شد، او در دبیرستان شرف شاگرد ضیاءپور شد و به واسطۀ ضیاپور به جلسات خروس جنگی راه یافته است.

او در سال ۱۳۳۸ از دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی فارغ‌التحصیل می‌شود. در دوران دانشکده با دو تن از دوستانش میشا ابوالفتحی و عطا قهرمانی به تجسم زندگی روستاییان می‌پردازند و تابلوهایی از شیوۀ زندگی روستاییان فشندک طالقان به شیوه امپرسیونیستی خلق می‌کنند. این آثار تجربه‌ای از یک سوژه و پرداخت آن به وسیلۀ سه دیدگاه و برداشت چندگانه از یک واقعیت بوده است.

در دانشکده عضو انجمن هنری‌ای می‌شود که شیبانی، سپهری، شاهرودی، حشمت جزنی و بهمن محصص در آن حضور دارند. فعالیت انجمن در آن زمان تولید فیلم هنری، شعرخوانی و بررسی موسیقی کلاسیک بود. شیبانی در آن روزها می‌کوشد عناصر مینیاتور ایرانی را در قالب نقاشی کوبیسم بیازماید. این سبک از کوبیسم و پیوند آن با مینیاتور ایرانی را قبلا شیبانی به کلانتری پیشنهاد داده و کلانتری با آن پیشنهاد پروژه ديپلم خود به نام "مینیاتور خسرووشیرین" اجرا کرده بود.

پرویز کلانتری، اولین نمایشگاهش را در سال ۱۳۳۳ در گالری استتیک برگزار کرد. مهم‌ترین تابلویش در آن نمایشگاه، آفتاب لب‌بام نام داشت: تابلویی اکسپرسیونیستی با مضمونی اجتماعی و استیتمنت "کسی در خانه‌ای تاریک دیده می‌شد که بر لبۀ بامش، آخرین روشنایی غروب پا برمی‌چیند..." که اکنون چهل سال از آن گذشته است.

کلانتری در ۱۳۳۹، همراه گروه مؤلفینِ کتاب‌های درسی، برای مطالعه در زمینۀ کتاب‌های درسی به آمریکا می‌رود. رهاورد این سفر سی تابلوی اکسپرسیونیستی است که پیش از آن، براساس طرح‌ها و مشاهداتش از زندگی روستایی، شکل گرفته بود.


بعد از آن دورۀ سیاه برسیاه فرا می‌رسد، اتودهایی در فضای آبستره با زمینۀ سیاه مات که نقش‌ونگارهایی سیاه‌رنگ براق و برجسته بر آن نقش بسته است.

پرویز بعد از این دوران در ۱۳۵۳ به خلق تابلوهای کاهگلی می‌پردازد و این شیوه را در دوره‌های مختلف و به روش‌های گوناگون می‌آزماید. به گفتۀ پرویز او هر پنج سال یک‌بار در آثارش توانسته‌است تحولی ایجاد کند. او در گفت‌وگویی که با زراعتی داشته است، به انگیزه و دوره‌های خاک‌بازی خود اشاره کرده و می‌گوید:

"من مارکو گریگوریان را پیشکسوت خود می‌دانم، سال‌هاست که با سماجت کار می‌کنیم و دست از این خاک بازی برنمی‌داریم.

من پنج سال در دانشکدۀ هنرهای زیبا معلم طراحی دانشجویان معماری بودم. با آنها به این طرف و آن طرف مسافرت می‌کردیم؛ بیشتر به کاشان... بچه‌ها از مناظر معماریِ گلی طراحی می‌کردند. پنج سال مدام من به این موضوع فکر می‌کردم... تا این که به این فکر افتادم، مستقیماً همان خاک را روی بوم بیاورم و با رنگ ترانسپاران (شفاف) به شکلی نقاشی کنم که آن ماده اصلی هویت خود را کاملاً حفظ کند و نشان بدهد. فقط یک سایه‌پردازی بکنم و با این سایه‌پردازی‌ها، دین موضوع را به آن چشم‌اندازهای بدیع و جذاب ادا کنم. موضوع فکر من فقط معماری بوده است، اگرچه تفاوت من و مارکو هم در این است که او تمامی نگاهش به خود خاک و زمین است و من همه توجهم به معماری.

به همین دلیل است که در نقاشی‌های من المان (عنصر) انسانی پشت تابلو پیداست. وقتی من از معماری حرف می‌زنم یا آن را نقاشی می‌کنم و نمایش می‌دهم، حضور انسان در آن منعکس است. هر پنجره‌ای معنایش آن است که پشت آن آدمی زندگی می‌کند. مارکو نگاهش مستقیماً روی زمین است و خاک را توصیف می‌کند که تشنه است و ترک خورده است. فکر من همه دیوار است و خانه و کوچه و هرچه در آن است. در این چند ساله هربار به شکلی گوشه‌ای از موضوع را گرفته و گسترش داده‌ام. گاه قسمتی از ساختمانی را- مثل این که دوربینی کلوزآپ گرفته باشد- به اصطلاح فرنگی‌ها، به شیوۀ مینیمال نقاشی کرده‌ام، یعنی دو فرم از این بنا یا بام‌های گلی را تصویر کرده‌ام، که با هم همخوانی و‌ هارمونی زیبایی دارند.

اثر پرویز کلانتری در هشتمین دوره از حراج تهران

اثر پرویز کلانتری در هشتمین حراج تهران

در این شکل از کار محدودیت رنگ وجود دارد، که فقط در تنالیته خاک باقی می‌ماند. ولی همین محدودیت باعث نوعی غنا هم می‌شود. این فرم‌ها همیشه خیلی نرم هستند. در یک‌ هارمونی محدودند و به همین دلیل، با شیوۀ هنر مینیمال سازگارترند. این نقاشی‌ها، برای موزۀ کرمان کار شدند و چون از ابتدا بیننده من مشخص بود و می‌دانستم که برای چه کسی با چه ظرفیت فرهنگی کار می‌کنم و نیز چون با نیازهای عاطفی خود من هم سازگار بود، ساده از کار درآمده‌اند. سادگی درنهایت عریان بودن و مختصربودن می‌تواند معمایی جلوه کند. فکر برگزاری نمایشگاهی برای مردم حاشیه کویر در موزۀ کرمان بسیار وسوسه‌انگیز بود و به‌خصوص اینکه خود را مدیون آنها نیز می‌دانستم. آنها کسانی بودند که خانه‌ها و کوچه‌ها و بازارچه‌ها را به این زیبایی ساخته‌اند، سازندگان واقعی این چشم‌اندازهای زیبا، چشم‌اندازهایی که سال‌ها بهانه دلمشغولی من و نقاشی من بوده است...

کلانتری، مدتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مرکز آموزش نقاشی و هنرهای تجسمی کودکان می‌شود. در این ایام شغل و مشغله ذهنی او تأمل در نقاشی کودکان است. به عنوان یک مدیر، محقق و هنرمند، به بررسی دنیای نقاشی کودکانه می‌پردازد. برای کتاب‌های درسی، نقاشی رسمی تهیه می‌کند. این تجربه، او را به آفریدن تابلوهایی که به قلمرو خیال‌های کودکانه تعلق دارد، هدایت می‌کند. در ۱۳۵۷ نمایشگاهی از کارهای خود را با عنوان کودکانه‌ها به نمایش می‌گذارد.


او درباره بیست تابلویی، که آن را سرخوشی پیرانه‌سری می‌خواند، توضیح می‌دهد:

یکی از ویژگی‌های این مجموعه و این تابلوها، کوشش در برقراری نوعی رابطه با کلمه است. این کار برای من خیلی جذاب بود، که چند کلمه انتخاب کنم و بعد براساس مفهوم این کلمه‌ها، تابلویی در حد یک کمپوزیسیون ساده بچگانه، شبیه کتاب‌های درسی ابتدایی، نقاشی کنم. این کار نوعی ترجمه کمپوزيسيون كلامی به کمپوزيسيون تصویری است... من متعلق به آن نسلی هستم که در کتاب‌های درسی‌اش این جملات بود: "آش سرد شد، سار از درخت پرید." اینها - به نظر من - خیلی شاعرانه هستند... گونه‌ای فضای انتزاعی رازگونه می‌سازند. مثلاً با کلمات آب، بار، باران می‌توانی یکی کمپوزیسیون بسازی. اگر اینها را تصویر بکنی، باز هم به آن جذابیت شاعرانه می‌توانی دست بیابی: در یکی از نقاشی‌های من زنی را می‌بینی که آبپاشی در یک دست دارد و گل‌ها را آب می‌دهد و در دست دیگرش چتری است و زیر باران ایستاده. در قسمت دیگر تابلو باری هم روی خرجین یک الاغ است. به این ترتیب، نوعی ترکیب شاعرانه رازگونه ساخته می‌شود و در نتیجه، گونه‌ای نقاشی شاعرانۀ تغذیه شده از عناصر کودکانه به وجود می‌آید... در ابتدا حتی خود سبک کار نیز به سبک نقاشی بچه‌ها بود، که بعدها از آن لحن تصویری بچگانه در تابلوهای دیگر فاصله گرفت. اما ویژگی رنگین بودن را از دست نداد و با خود نگه داشت. یکی از عناصر مهم این مجموعه، وحشی بودن از نظر رنگ است. این کودکانه‌ها فقط بهانه‌ای بود برای آفرینش هنری، آفرینشی از سر شوخی و بازیگوشی... ما آدم‌های بسته‌‌ای هستیم، اگر کمی بازتر بیندیشیم و ببینیم زندگی خیلی مطبوع‌تر خواهد شد. لااقل در زمینه نقاشی می‌شود کمی شوخی کرد، رسمی نبود و راحت بود. گذشته از این که من با بچه‌ها و نقاشی‌هاشان سروکار داشته‌ام و دارم، عامل دیگری هم بود که مرا به این شیوۀ کار تشویق کرد: سال‌ها کارکردن با خاک و محروم کردن خود از اینکه دست به سوی رنگ‌های دیگر دراز کنم، بالاخره مرا وسوسه کرد تا کارهای رنگی هم بکنم. بعد از آن تابلوهای خاکی که حالتی نوستالژیک دارند و حزن برانگیزند، طبیعی است که این میل در من به وجود آید که نقاشی شاد و شادی‌آوری بکنم. این کودکانه‌ها بهانه‌ای بود برای جواب دادن به غریزه، میل و آنچه در درون من و همراه من بوده است.

یکی از نقاشی‌هایی که من خیلی دوست دارم و خیلی هم به نظر خودم قشنگ است، ترکیبی است از کلمات ماه، ماهی، مهربانی، ما از ماه به ماهی می‌رسیم، از ماهی به دریا و آب و از آب به آبي آسمان و از آسمان به ماه. یک چنین ترکیبی که عاشقانه است و بسیار لطیف و ابعاد گسترده‌ای دارد.

کلانتری بعد از طی این دوره کارهای عشایری خود را سامان می‌دهد. او در سال ۱۳۶۴، طی همکاری با موزۀ پژوهشی مردم‌شناسی، به زندگی عشایر علاقه‌مند می‌شود. اسناد پژوهشی این مرکز و سفرهای او به مناطق ایل‌نشین، دورۀ تازه‌ای را در کارهای او پدید می‌آورد، که در نمایشگاهی با عنوان "همراه با عشایر" ۱۳۶۶ ارائه می‌شود. او در این باره می‌گوید: من زیبایی‌های نهفته در این آثار را می‌بینم و از آنها تأثیر می‌گیرم و می‌کوشم تا آنها را تصویر کنم. این آثار به‌شدت ظرفیت خلق کارهای مدرن را دارند البته اصولاً هنر مدرن به هنرهای قدیمی نظر دارد. برنزهای لرستان عجیب شبیه آثار مجسمه‌سازی مدرن است. من هم جلوه‌های گوناگون زندگی عشایر را کنار هم چیده‌ام بی‌آنکه وحدت زمان و مکان را رعایت کرده باشم: یک گوشه تابلو شب است، گوشه دیگر روز، گله‌ای در اینجاست و خانه در آنجا، اینجا ییلاق است و آنجا قشلاق. همه چیز درهم است و مجموع یک کمپوزیسیون جلوه‌های گوناگون یک زندگی را نشان می‌دهد.

اثر آبی رنگ پرویز کلانتری در حراج تهران

اثر پرویز کلانتری در هشتمین حراج تهران

او در پنج سالۀ بعدی مجموعه سقاخانه را ارائه می‌دهد که در آن ماده جانشین رنگ شده است. اتودهایی برای طرح فرش می‌کند و بعد از آن نقاشی شبانه‌ها شروع می‌شود، که تحت تأثیر ارگ بم، در تابش مهتاب، آغاز می‌شود.

از ویژگی‌های پرویز کلانتری، نگاه معمارگونه او به طبیعت پیرامون، برخورد نوستالژیکش با گذشته ایران، زندگی روستاییان و عشایر است. کارهای او، از نظر ساختاری، نظمی هندسی، بافتی مینیاتوری و پرداختی موجز و استریلیزه دارد.  

کلانتری باور دارد:

قراردادها و قوانین هنر را هنرمندان خلق می‌کنند و همین قوانین زیباشناسانه بعدها دست و پاگیر خودشان می‌شود. کودکان این قوانین را زیرپا می‌گذارند، چرا که آنها را نمی‌دانند و به خاطر آن خامی‌ای که در قلم دارند و آن گستاخی که در اندیشه دارند، آثارشان نوعی صلابت و صراحت در بازگوکردن احساسات ایشان دارد. آن بخشی از شخصیت هنرمندان، که این‌گونه بی‌قراری‌ها و قالب‌شکنی‌ها، آزادی را در خود دارد، زیبا و هنرمندانه و برای فضای هنر شایسته‌تر است.


برای دریافت اطلاعات بیشتر از فروش آثار پرویز کلانتری با ما در تماس باشید.