آثار محمد هادی فدوی سرشار از المانهایی با بنمایههای اصیل ایرانی و سنتی است که نه تنها از ارزش هنری و ایرانی بالایی برخوردارند، در زمرۀ آثار غنی قرار گرفتهاند چرا که او میراث هنر ایرانی را عمیقا دریافته و به آگاهی درونی خود تبدیل کرده است، او همزمان که در بطن فرهنگ ایرانی حرکت میکند، محوریت هنرمدرن را در سر داشته است و به این وسیله موجب پیوند هنر ایران و هنرجهانی شده است، نقشها و بافتهای ایجادشده در نقاشیهای فدوی، مادام تداعیکنندۀ طرحها و نقوشی از فرشها و دستبافتههای ایرانی و نقوش سفالینههاست، رنگهایی اصیل که در تاریخ هنر ایران سیر کردهاند او در تمام نقاشیهایش موتیفهای ایرانی اسبها و زنان مینیاتوری، سرو و درخت زندگی، طرحها و بافتهای ایرانی و سنتی و کهن را به تصویر میکشد.
آرتیبیشن در گفتگوی کوتاهی با محمد هادی فدوی از نقشهای ماندگارش پرسیده است:
از زندگی هنریِ خود برای مخاطبان آرتیبیشن بگویید. سبک نقاشیهای شما چگونه شکل گرفت؟ آیا رشتۀ تحصیلی شما (سینما و ادبیات) در بهدست آمدن این شیوۀ اصیل ایرانیِ منحصربهفرد نقشی داشته است؟ در شروع ورود به این سبک از نقاشی، تحت تاثیر چه عوامل یا کسانی بودهاید؟
زادگاه من اراک است و در سال 1338 متولد شدم، تا 19 سالگی در این شهر گذراندم و بعد از شروع دورۀ خدمت سربازیام که مصادف با جنگ عراق و ایران بود ازاراک خارج شدم و 21 ماه در جبهۀ غرب (حاجی عمران) سپری کردم، بعد از پایان خدمت نیز به دلیل انقلاب فرهنگی نتوانستم به دانشگاه بروم تا اولین دورۀ دانشگاه آزاد توانستم در رشتۀ ادبیات فارسی وارد دانشگاه شوم.
در تمام این سالها حتی در جبهه و میان سنگر نقاشی را ادامه دادم، در آن زمان اساتید من کتابها و نمایشگاهها بودند. اکنون حدود بیست سال است که با فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی بهعنوان طراح صحنه و لباس همکاری دارم. بهنظر من نقاشی و ادبیات با هم ارتباط تنگاتنگی دارند، تاثیر نقاشی در کارهای سینمایی من محسوس است و میتوانم بگویم که تغییر مسیری از سینما به نقاشی ندادهام چرا که این دو در عرض هم در حال رشد بودهاند.
بسیاری از نقشها و بافتهای ایجادشده در نقاشیهای شما تداعیکنندۀ طرحها و نقوشی از فرشها و دستبافتههای ایرانی و همچنین از نقوش سفالینههاست، آیا انتخاب آنها آگاهانه بوده است؟ یا صرفا الهامات ذهنی شماست؟ در کنار اینها رنگهای شما از رنگهایی که در طول تاریخ هنر ایران سیر کردهاند سلکت شدهاند، این انتخاب رنگ در آثار شما چگونه رخ میدهد؟
شکلگیری و شخصیشدن نقاشی امریست که یکباره رخ نمیدهد، نتیجۀ سالها تلاش و تداوم و پیروزی و شکست است. برای رسیدن به سبک شخصی مهارت و خیال نقش اساسی دارد و اولویت با مهارت است.
در کارهای من در وهلۀ اول ادبیات و در مرحلۀ بعد سینما نقش دارد. برای رسیدن به این نوع شیوۀ بیان من تلاش کردهام تحت تاثیر کسی نباشم، همچنین از مینیاتورهای ایرانی و سفالینههای قدیمی تاثیر پذیرفتهام و به این امر باور دارم که در خاطرۀ قومی ما ایرانیها رنگها و شکلها تداوم دارد. در آثار من رنگها طرحهای مینیاتوری و سفالینهها و کاشیها و فرشها جاری هستند.
بافت بومهای شما مختص به شما و بسیار منحصربهفرد است، برای ایجاد بافت در روی بوم از چه تکنیکی استفاده میکنید؟ ابزار کار شما عموما چیست؟ اکرلیک؟ گواش؟ سوخت؟ بیشتر به کدام مورد علاقۀ بیشتری نشان میدهید و گزینش میکنید؟
بافت بومهای من اغلب بهصورت ترکیب مواد، چاپ دستی و سوخت شکل میگیرد، من از رنگهای روغنی، اکریلیک، آب رنگ، گواش، مرکب و... بهره میبرم.
شما در تمام نقاشیهایتان از موتیفهای ایرانی بهره میبرید، اسبها و زنان مینیاتوری، سرو و درخت زندگی، طرحها و بافتهای ایرانی و سنتی و... در واقع اصرار شما بر این موضوع و اعمال عناصر ایرانی در همۀ نقاشیهای شما برای مخاطب مشهود است. با کاربرد آنها چه پیامی را میخواهید به مخاطبان خود برسانید؟ اسب در آثار شما نقش مهمی دارد، به طوریکه بعد از گذر یک دوره از زندگیِ هنری شما، این عنصر دائما در کارهای شما دیده شد، آیا این عناصر نماد خاصی دارند؟
این نقشها و طرحها در کنار هم دارای معنای تازهای میگردند که به نظر من مخاطب باید با تابلو ارتباط برقرار کند و به جستجو بپردازد. برای مثال سرو در ادبیات ایران مظهر و نماد آزادگیست.
همانطور که در اشعار بزرگانِ ما نیز هست مانند شعر سعدی: به سرو گفت کسی، میوه نمیآری؟ جواب داد که آزادگان تهیدستند و یا در شعر حافظ که در جای دیگر میفرماید: سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند/ همدم گل نمیشود یاد چمن نمیکند...
راجع به اسب هم همین نکتههاست، اسب در ایران باستان مورد تقدیس قرار میگرفته و نقش بسیار زیادی در زندگی ما ایرانیها داشته، وجود نامهای زیادی در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی با پسوند اسپ (که همان اسب است) مانند گشتاسپ، لهراسپ، گرشاسپ، بیوراسپ و... نشان از اهمیت این موجوددر فرهنگ، هنر و ادبیات ما دارد.
درخت زندگی هم برای ما پیوند با موتیفهای ایرانی از جیرفت تا تبریز، و از دوران باستان تا امروز را دارد که به شکلهای گوناگون در آثار هنری ما به چشم میخورد.
خروس نیز المان دیگری در فرهنگ ماست که من در نقاشیهایم به کار میبرم، این نماد در اوستا به خاطر نقش بیدارکردن مردم مورد ستایش قرار گرفته است.
از لحاظ مفهومی در مورد اسبهای بیسوار نقاشیهایم هم لازم میدانم توضیحی دهم: اسبها با زین آمادهاند و به آرامی گام برمیدارند آنها به یکدیگر که میرسند یکدیگر را نمیپوشانند، بلکه از یکدیگر تاثیر میپذیرند و رنگهایشان با هم ترکیب میشود. این اسبها بیسوارند. همانطور که در اشعار حافظ برای ما یادآور میشود: گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند/ کس به میدان درنمیآید سواران چه شد.
به آثار کدام یک از هنرمندان کنونی که مشغول به کارند توجه نشان میدهید و یا علاقمندید؟
آثار هنری قدیمی ایرانی بر من تاثیر بسیاری داشتهاست، از هنرمندان معاصر خارج از ایران هم آثار ونگوگ را بسیار دوست دارم.
ممنونم از صحبتهای مفیدی که در اختیار آرتیبیشن و مخاطبان آرتیبیشن قرار دادید.
برای دیدن آثار محمد هادی فدوی و سفارش خرید آثار ایشان کلیک کنید.