شناخت آبستره، هنر انتزاعی
۴ دقیقه

شناخت آبستره، هنر انتزاعی

راحله یوسفی

راحله یوسفی

به نوعی از هنر می‌گویند که اشیاء و موجودات واقعی را نشان ندهد، بلکه خطوط و رنگهایش از جهان نامعلوم و ذهنی ناشی شده است. البته بعضی وقتها همین هنر آبستره برای یک ایده یا یک فکر به کار می‌آید و بعضی وقتها پشت‌اش فکر خاصی نیست، همین طوری تراوشات ذهنی است .

آبستره در معنای عام، جدا کردن صفت با خاصیت مشترک میان چند چیز، و تاکید بر این وجه مشترک است. به عنوان مثال می توان دایره را صورت انتزاعی تمامی چیزهای گرد دانست.
این اصطلاح در معنای وسیعش می‌تواند به هر نوع هنری اطلاق شود که اشیا و رخدادهای قابل شناخت را بازنمایی نمی‌کنند، ولی عموماً به آن گونه از آفرینش ‌های هنر مدرن اطلاق می‌گردد که از هر گونه تقلید طبیعت یا شبیه‌ سازی آن، به مفهوم مرسوم آن در هنر اروپایی، روی می‌گردانند.

تاریخچه

در تاریخ هنر غرب، انفصال بین تصورى که نقاشی باید تصویرگر شیئی خاص باشد، در اوایل قرن بیستم واقع شد. این سبک شکلی‌ از هنر مدرن و پست مدرن است که تمرکزش روی قدرت هر اثر جداگانه معطوف است تا ترکیب‌بندی را به نحو جدیدی بیان کند. این سبک جنبش‌هایی مانند کوبیسم و ابسترکت اکسپرسیونیسم را شامل می‌شود. هنر انتزاعی در غرب در اوایل ۱۹۰۰ میلادی و با آثار هنرمندان کوبیست مانند پیکاسو و جورج براک، پدیدار شد. پس از آن هنرمندان به طور معمول تغییرات علم و تکنولوژی را در قرن بیستم به کمک این سبک به تصویر کشیدند.

امپرسیونیسم، فاوویسم، کوبیسم و جنبش‌های دیگر این دوره در شکستن قوانین هنر که از رنسانس پیروی می‌شدند، با یکدیگر همکاری کردند. امپرسیونیسم به هنرمند اجازه داد تا بتواند اثرش را نیمه تمام ارائه کند، فاوویسم در عوض رنگ را به معنی‌ غیر واقع به کار برد. کوبیسم این ایده را معرفی‌ کرد که می‌توان اشیاء را از جهت متفاوت در یک سطح به تصویر کشید و تمامی‌ این سبک‌ها این ایده را گسترش دادند که رنگ، شکل و بافت می‌تواند عنوان اصلی‌ اثر باشد.

اکسپرسیونیسم انتزاعی (ابسترکت اکسپرسیونیسم) که در سال ۱۹۴۰ به صحنه آمد، اصول اکسپرسیونیسم را برای نقاشی‌ انتزاعی به کار گرفت.

پیشکسوتان

واسیلی کاندینسکی به عنوان پیشگام این سبک شناخته می‌شود. با این حال ریشه‌های این سبک را در پیش از این می‌توان یافت. اگر نگاهی‌ به اثر جی.ام.دبلیو ترنر بیندازیم متوجه می‌شویم که منظره‌های او در حقیقت انتزاعی هستند. از نقاشان دیگری که نامشان با نقاشی‌ انتزاعی گره خورده است، می‌شود پیت موندریان را نام برد. او آثارش را با روش مرسوم و نقاشی‌ فیگوراتیو در زادگاهش هلند آغاز کرد. رنگ‌های به کار رفته در نقاشی‌های او رنگ‌های اولیه خالص و عدم حضور هرگونه منبع به عنوان دنیای واقعی‌ بودند. از دیگر نقاشان بنام این سبک می‌توان از کازیمیر مالویچ، هنری ماتیس و چارلز دارونت یاد کرد.


انتزاعى‌گرى تمثیلى (فیگوراتیو)

از طرف دیگر تمثیل‌ (فیگور)های انتزاعی که در قالب نقاشى به نمایش درمی‌آیند به حالات غیرتجسمی نیز دسته‌بندی شده‌اند، مانند عواطف، اصوات، و یا تجربیات روحانی. انتزاعی‌گری‌های تمثیلی (فیگوراتیو) آثاری هستند تجردی یا ساده شده از واقعیت که جزئیات آنها حذف شده است و این اشیاء قابل تشخیص، تنها ماهیت و درجه‌ای‌ هستند از شکلی‌ قابل تشخیص با اشکال ساده که بیننده به وسیله آن اهمیت خطوط را درک می‌کند. هنرمند انتزاعی به عمد از خطوط افقی، عمودی، یا مورب یا فرم‌های ساده با انگاره‌های خاص برای خلق پویایی یا جلوه‌های بصری دیگر بهره می‌گیرد. هنگامی که اشکال به طور واضح در هنر انتزاعی تعریف نمی‌شوند عناصر دیگر مانند رنگ و خط اهمیت بسزایی می‌یابند.

هنر انتزاعى و روانشناسى

هنر انتزاعی در سال ۱۹۱۱ با «تصویری با یک دایره» واسیلی کاندینسکی نقاش روس (۱۸۶۶-۱۹۴۴) آغاز شد. او بر این عقیده بود که رنگ‌ها احساسات و عواطف بر می‌انگیزند.

او می‌گوید: «از تمامی‌ هنرها، نقاشی‌ انتزاعی از تمام آنها سخت‌تر است. لازم است طراحی خوب بدانی، که حساسیت ترکیب‌بندی و رنگ‌ها را به خوبی رعایت کنی، و اینکه یک شاعر واقعى باشی‌ که این آخری ضروریست.»  این هنرمند روانشناسى، نقاشى و موسیقى را به نوعى با یکدیگر عجین و پیوسته می‌دانست و به روانشناسی رنگ معتقد بود.

به این ترتیب که رنگ قرمز براى او زنده، مطمئن و صمیمی‌ بود، سبز آرام و حاکی‌ از قدرت درون بود. آبی عمیق و ماوراء طبیعی بود، زرد می‌توانست گرم، هیجان‌انگیز، گاهی آزار دهنده و شاید کاملا مجنون یا خودمانی باشد. و سفید به نظر خاموش ولی‌ پر از احتمالات. او همچنین ابزار موسیقی همنوا با این رنگ‌ها را یافت: قرمز آوای ترومپت، سبز گام میانی ویلون، آبی روشن فلوت، آبی تیره ویلون سل، زرد فانفار یا ترومپت، و سفید مانند سکوتی میان هارمونی نواها بود.