امپراتوری مغولان هند (۱۵۲۶-۱۸۵۷) همگام با دستاوردهای سیاسی و اجتماعی فراوان، نتایج درخشانی در حوزۀ هنر و معماری نصیب این شبه قارۀ پهناور نمود. شیوههای هنر نگارگری فاخر ایران در عصر صفوی توسط مغولان مورد حمایت چشمگیر قرار گرفته و زمینههای شکلگیری سبکی تلفیقی که بعدا از آن تحت عنوان هنر نگارگری مغولی یاد شده فراهم آمد. در ادامه این مطلب درباره این تاثیر بیشتر میخوانیم؛ با هزارویکبوم همراه باشید.
ذکر این نکته در اینجا لازم است که واژۀ مغولی شاید تا حدودی بحث برانگیز باشد. در بسیاری از متون پارسی از امپراتوری مغولان هند تحت عناوینی همچون مغولان اعظم، مغولان هند، گورکانیان، بابریها و غیره استفاده شده که در این میان شاید مورد گورکانیان بیشتر به چشم بخورد. اما در این نوشتار با توجه به اینکه در بیشتر متون انگلیسی مرجع حال حاضر از واژۀ مغول (Mughal) بهره جسته در اینجا نیز همین رویکرد مورد نظر قرار میگیرد. در متون انگلیسی مزبور از مغولانی که حدود سه سده پیشتر از مغولان هند از صحراهای مغولستان به سمت غرب حمله کرده تحت عنوان Mongol یاد میشود. بنابراین هر جا در این متن به واژۀ مغول یا مغولی برخورد کنیم منظور همان مغولان هند یا گورکانیان است.
نخستین پادشاه و بنیانگزار سلسلۀ مغول بابر (۱۴۸۳-۱۵۳۰) بیشتر درگیر تثبیت قدرت سیاسی و نظامی بود و فرصت چندانی در برپایی کارگاههای هنری نداشت. فرزند او همایون (۱۵۰۸-۱۵۵۶) موقعیتی ویژه را تجربه کرد؛ به طوری که از دست دادن موقتی قدرت سیاسی در سال ۱۵۴۰ باعث پناهندگی او به دربار صفوی ایران شد. در مدت بیش از یک دهه اقامت در دربار صفوی همایون با شیوۀ کار نگارگران دربار شاه طهماسب اول آشنا شد. در این زمان شاه صفوی از هنر و هنرمندان روی گردانده بود و همین امر موجب بیکار ماندن عدۀ زیادی از آنها شده بود. وقتی همایون وقتی با کمک نیروهای صفوی اقدام به بازپسگیری قدرت از دست رفتهاش کرد؛ با توجه به گرایشهای هنری بالایی که داشت از شاه ایران درخواست کرد تا چندین نفر از اساتید نگارگری کارگاه صفوی را با خود به هندوستان ببرد، درخواستی که بدون مخالفت مورد قبول قرار گرفته و نقطۀ عطفی در انتقال هنر نگارگری صفوی به شبه قارۀ هندوستان به شمار میآید.
بدین سان دو تن از نگارگران برجستۀ ایرانی یعنی خواجه عبدالصمد و میرسید علی پس از به قدرت رسیدن دوبارۀ همایون در هندوستان به عنوان مدیران ارشد کارگاه هنری مغولان هند منصوب شدند. هرچند بخت با همایون چندان یار نبود و قدرت بازیافتۀ او پس از دو سال به واسطۀ مرگ ناگهانی او در اثر یک حادثه به تاریخ پیوست و فرزند او اکبر سُکاندار تاج و تخت مغولان شد. اکبر که خودش گرایش شدیدی به آثار هنری و به ویژه نسخههای خطی و هنر نگارگری داشت و از آن حمایت کرد و بدین ترتیب دوران او مملو از تولید نسخههایی بسیار ارزشمند با موضوعاتی متنوع شد. موضوعات نظیر داستانهای حماسی ایرانی همچون شاهنامه، حماسههای مقدس هندوان (رامایانا و مهابهاراتا) و موضوعات تاریخی و دینی و ادبی. در کارگاه نگارگری اکبر که تصویرخانه نامیده میشد بیش از یکصد هنرمند مسلمان و هندو در کنار هم مشغول به کار بودند.
تسلط اساتید ایرانی در کارگاه دربار اکبر به ویژه در اوایل حکومت او باعث تسلط شیوههای نگارگری ایرانی در نسخههای تولیدی این کارگاه شد. در این راستا رویکردهای تجریدی و انتزاعی ایرانی بسیار مورد توجه قرار میگرفت و هنوز تا تلفیق جاافتادۀ این رویکردها با شیوههای واقعگرایانهتر بومی هند فاصلهای باقی مانده بود. ب هطور مثال با وجود اهتمامی که میرسیدعلی برای ترسیم واقعگرایانۀ عناصر بصری به خرج میداد، هنوز فرمها و فضاسازیهای رایج در نگارههای ایرانی عصر صفوی در آثارش برتری داشت. چنین رویکردی را میتوان در اثری از عبدالصمد که در آن اکبر را در دوران ولیعهدی در حال تقدیم یک نقاشی به پدرش همایون به تصویر کشیده است مشاهده کرد. در این تصویر نیز عدم ژرفانمایی و پیکرههای فاقد وزن رایج در نگارههای ایرانی آشکارا قابل مشاهده است.
اما این به معنی تسلط بیچون و چرای شیوههای ایرانی در آثار اولیۀ مغولی نیست، بلکه از همان دوران همایون نیز رگههایی از انشعاب از شیوههای مذکور دیده میشود. برای مثال میتوان به نگارههای با عنوان «جشنی در آلاچیق باغ» یا برخی از نگارههای یک نسخه از خمسۀ نظامی که در دوران حکمرانی همایون تهیه شده اشاره کرد. در این آثار تأکید قابل توجهی در ترسیم طبیعتنگارانۀ عناصر بصری از جمله چهرۀ افراد که مغایر با شیوههای تجریدی ایرانی است صورت گرفته است.
لازم به ذکر است که یکی از تغییرات مهمی که در فرم کلی نسخههای خطی تولید شده در کارگاههای هنری مغولان صورت گرفت، شکل عمودی صفحات بود که در نگارگری اسلامی رایج بود؛ شکلی که با گرایش افقی رایج در نسخ بومی هند که پوتهی (pothi) نامیده میشد، تفاوت داشت.
از نکات تکنیکی قابل توجهی که در آثار نگارگری دوران اکبر میتوان بدان اشاره کرد، ظرافت و دقت بالا در ترسیم جزئیات و توجه به بازنمایی بصری دقیق روایت مربوطه است. در ارتباط با نوشتار، خط نستعلیق برتری داشت و عمل نگارش پیش از نگارگری صورت میگرفت.
برای نگارگری معمولا سه گروه هنرمند به کار اشتغال داشتند:
دستۀ نخست که به کار طرح مشغول بوده و طراحی صفحه را انجام میدادند.
دستۀ دوم که چهرهنمایی یا ترسیم صورتها را برعهده داشتند
دستۀ سوم که تخصصشان رنگآمیزی یا عمل بود.
بنابراین هر نگاره معمولاً حاصل کار چند هنرمند بود که با توجه به تعداد زیاد هنرمندانی که روی صفحات مختلف یک نسخه کار میکردند، غالبا نگارههای یک نسخه از همگنی ساختاری برخوردار نبوده و در برخی از موارد تفاوتهای آشکاری داشتند. همین موضوع در پارهای از آثار که فاقد مشخصات هنرمند است باعث سردرگمی متخصصین در شناسایی هنرمندان میشود.
نخستین اثر بزرگی که در کارگاه سلطنتی مغولان هند تولید شد داستان امیرحمزه بود. این اثر که حاوی دوازده جلد یا بنابر قولی چهارده جلد بوده، در حدود هزاروچهارصد نگاره داشت که روی پارچه نگاشته و مصور شده بودند. تاریخ تولید آن نیز در حدود ۱۵۵۸ تا ۱۵۷۷ میلادی در منابع گوناگون ذکر شده.
نگارهای از حمزهنامۀ اکبر
از آثار دیگری که در دوران حکومت اکبر در تصویرخانۀ سلطنتی تولید شد میتوان به نسخههایی از طوطینامه، گلستان سعدی، دارابنامه، بهارستان جامی، خمسۀ نظامی، اکبرنامه، تاریخ اَلفی، تیمورنامه، بابرنامه، رامایانا و مهابهاراتا اشاره کرد. دو مورد واپسین و چند نمونۀ مشابه آنها نشانهای از وجود روح تسامح و تساهل دینی و انگیزههای قابل توجه برای آگاهی از متون مقدس سایر ادیان موجود در شبه قارۀ هند توسط دربار مغولان است.
پس از ترجمه و تولید نسخههایی از رامایانا و مهابهاراتا برای اکبر چندین نسخۀ دیگر از این کتابها برای صاحبمنصبان درباری تولید شد که از آن جمله میتوان به نسخههایی که برای وزیر اعظم اکبر عبدالرحیم خان خانان تولید شد اشاره کرد.
نگارهای از رامایانای عبدالرحیم خان خانان، عمل (رنگآمیزی) ندیم
دوران حکمرانی جهانگیر (۱۶۰۵-۱۶۲۷) مصادف بود با رویکرد قابل توجه هنرمندان دربار به طبیعتگرایی و همچنین ترسیم صفحات مستقل تحت عنوان مرقّع. جهانگیر علاقۀ زیادی به گیاهان، حیوانات و پرندگان داشت و در اردوکشیهایی که انجام میداد همواره چندین نقاش همراه میکردپ تا در فرصت مناسب طبیعت مورد علاقۀ او را با قلمهایشان ثبت کنند. از ویژگیهای تکنیکی بارز این آثار میتوان به طراحی دقیق و کاربرد رنگهای درخشان اشاره کرد.
شاه جهان که پس از جهانگیر سلطنت مغولان را در اختیار گرفت اهتمام ویژهای به معماری داشت و گرایش او به هنر نگارگری به اندازۀ پیشینیانش نبود. این امر باعث شد که تعداد نسخههای خطی نگارگری شده در دوران حکومت شاه جهان نسبت به قبل کاستی یابد. البته شایان ذکر است که نسخۀ شکوهمند پادشاهنامه که در همین دوره خلق شد، از آثار برجستۀ دوران حکومت مغولان به شمار میآید. در این دوران توجه بیشتری به حواشی کار و تزئینات دور نگارهها صورت گرفت و آثاری بدیع و چشمنواز با ظرافت و واقعگرایی بالا آفریده شد.
برگی از پادشاهنامه، اثر بیچیر
پس از شاه جهان رکودی قابل توجه در حمایت دربار از هنر و نگارگری صورت گرفت. اورنگ زیب به واسطۀ پارهای از باورهای محافظه کارانۀ مذهبی تمایل چندانی به هنر نگارگری نداشت. با این وجود آثاری فاخر در این دوران کماکان تولید شد ولی دیگر همچون گذشته تمرکز و حمایت قابل توجهی که پیشتر از هنر نگارگری صورت میگرفت در دربار مغولان رخ نداد و هر از گاهی آثاری در کارگاههای دربارها تولید شد. بسیاری از این آثار به بازنمایی شکوه و عظمت دربار پادشاهان یا صحنههایی از بزمهای عاشقانه اختصاص یافت.
هنر نگارگری مغولان که در ابتدا تلفیقی از چند شیوۀ خارجی و داخلی بود در طول دوران رشد و بالندگیاش به درجهای از کمال و پختگی رسید که در گذر تاریخ هنر یکی از گوشههای درخشان هنرهای بصری را به خود اختصاص داده و مورد ستایش عموم و متخصصان این رشته قرار داشته است. پژوهشهای گوناگون روی این آثار که همچنان در مراکز معتبر هنری و علمی جهان ادامه دارد بخشهای مهمی از فرهنگ و باورهای رایج در زمان خلق این آثار را در اختیار پژوهشگران قرار داده است.