هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم (بخش اول)
۱۴ دقیقه

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم (بخش اول)

راحله یوسفی

راحله یوسفی

هنر آ بی سی (ABC)، هنر خشک و سرد، هنر طرد کننده سازه‌های اوليه و هنر اصیل از جمله رایج ترین عناوین به کاررفته برای این هنر بودند که سرانجام به هنر مینیمال بسنده شد.

در سری مقالات جنبش‌های هنری در تلاش هستیم، تا فهمی دقیق از پیدایش مکاتب هنری، زمینه‌های شکل‌گیری و کلیه عوامل محیطی و سیاسی و اجتماعی در پیدایش آنها را به صورت یکجا و بدون گزاف‌گویی فراهم آوریم. در تدوین و جمع‌آوری مطالب از کتاب‌ها و مقالات لاتین و ترجمه شده و تألیفی بهره برده‌ایم تا آنچه را که برای فهم مکاتب مهم و ضروری است عرضه کنیم و از قلم نیندازیم. هدف این مقالات این نیست تعاریف جدید به مضامین کنونی بیفزاید بلکه در صدد است فهم و درک مکاتب را ساده‌تر از قبل و با دیدی نو برای خوانندگان فراهم بیاورد.

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم (قسمت اول)

پیش­‌زمینه­‌های ظهور:

در دوران نو با پیشرفت همزمان صنایع و تغییر اطلاعات میزان سرعت هنر نیز در انتقال معانی بسته به ارجحیت سرعت، تغییرات شگفت‌انگیزی کرد. هنر در دورۀ نوین مجبور به هماهنگ‌کردن خود با سرعت و حوصلۀ انسان مدرن تغییر ماهیت داد. هنر مینیمال نیز در نتیجۀ این تحول جزو تغییرات نخستین در هنر مدرن بود اگرچه پایه­های ظهور خود این مکتب را در هنرهای ماقبل آن باید دید اما نخستین بار مینیمال­گراها بودند که جسورانه بر سنت­های پیشین شوریدند. پیشگامان این مکتب که در پی عملکردشان ستوده شدند یا نکوهش گشتند هیچ­یک سبک خود را اگرچه مینیمال نمی­نامیدند اما وجوه مشترک و اختصار در بازگویی تصاویر در نقاشی و عکاسی، کوتاه بودگی آواها در موسیقی و ایجاز کلمات در ادبیات همۀ آنها را به سمت و سویی مشترک سوق می­داد که باعث شود زیرمجموعه عنصر مشترکی به نام هنرکمینه گرا یا مینمالیسم قرار گیرند.

 هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

هنر مینیمال، آغازگر هنر پست مدرنیسم:

منتقدان هنر مینیمال را با عنوان­های ضد و نقیضی می­خواندند،  در حیطه هنرهای تجسمی، به "هنرخنثی"، "ساختارهای بدوی" و در حیطه ادبیات به ویژه حوزۀ داستان کوتاه با واژه­های تمسخرآمیزِ "رئالیسم سوپرمارکتی"، "آدامس بادکنکی شیک" و "مینیمالیسم پپسی کولایی" خوانده می‌شد. "هنر آ، بی، سی (ABC)"، "هنر خشک و سرد"، "هنر طرد کننده سازه‌های اوليه" و "هنر اصیل" از جمله رایج ترین عناوین به کاررفته برای این هنر بودند که سرانجام به "هنر مینیمال" بسنده شد. این اصطلاح نخستین بار توسط "ریچارد ولیام" فیلسوف هنر انگلیسی در 1965 به کار رفت هر چند باید گفت ولیام در مقالۀ خود تحت عنوان هنر مینیمال ضمن ارائه نظریه‌اش در مورد به حداقل رساندن محتوای هنری آثار بی‌شمار پنجاه سال گذشته حتی یک هنرمند را به عنوان شاهد مثال نیاورد. مینیمالیسم آخرین جریان عمده ی مدرنیست‌هاست و همۀ آنچه بعد از آن آمده است را پست مدرنیسم می‌دانند. در معماری و در طراحی‌ها، مینیمالیسم تحت تاثیر معماران و هنرمندان ژاپنی بود، چرا که این نوع نگرش به طراحی کاملاً با نوع دیدگاه سنتی مردم ژاپن منطبق بود.

آثار هنرمندان ساده‌گرا بیانگر سخن رابرت براونینگ است: Less is more (کم زیاد است). این جمله که خود شالوده مدرنیسم است، به این مطلب اشاره می‌کند که مینی‌مالیسم در مدرنیسم ریشه دارد و اغلب به عنوان عکس‌العملی در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی تفسیر می‌شود که پلی به سمت پست مدرن می‌زند. این هنر را عموماً جنبشی در مخالفت با اکسپرسیونیسم انتزاعی می­دانند (جنبشی در دهه 1950 که تجربیات احساسی خود را مستقیما به بوم نقشی می‌چکاندند و این ضمیر ناخودآگاه انسان در خلق اثر شرکت می­کرد و آن را مهم­ترین انگیزه و غریزه و قدرت آن می­دانستند) در سوی دیگر طرفداران مینیمال‌آرت بیش از اینکه به احساسات شخصی و بیان آنها علاقه‌مند باشند، نگاهشان به یک روش منطقی و مفاهیم فیزیک عمومی مانند تصاعدهای ریاضی و جاذبه بود. هنر مینیمال تنها نشان می­دهد حرف نمی‌زند، و یک کلمه بیشتر از آنچه که کاملا ضروری است، نمی­گوید. در یک تصویر نقش هر جز کاملا مشخص است و هرچیزی که حضورش در پرده ضروری نباشد حتما زیان‌آور است. در این هنر تمام عناصر بیان­­کننده احساس و عواطف هنرمند، عمدا به کوچکترین صورت ممکن و در حد توان هنرمند ارائه می­شود لذا مینیمالیسم، نه حذف تزئینات که تقدیس شکل، فضا، رنگ، نشانه، حرف و حتی مخاطب است. مینیمالیسم فضایی که عناصر در آن قرار می­گیرد را طراحی نمی‌کند بلکه تاثیر آن عناصر را طراحی و با حداقل تلاش، حداکثر دست‌آورد را حاصل می‌کند. هنرمندان این سبک معتقدند با حذف حضور فریبنده ترکیب‌بندی و استفاده از موارد ساده و اغلب صنعتی که به تصویری هندسی و بسیار ساده شده قرارگرفته باشند، می­توان کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت. بنیادهای این هنر برگرفته از سازو کارهای عصر صنعتی بوده و با روح عملگرایی و پیشرفت مانوس است، لذا با فاصله گرفتن از مهارت­های دستی و روش­های انسانی به امکانات ماشینی و تکنیک­های علمی متوسل می­شود، عدم اشراف و عدم آگاهی هنرمند از ارائه این هنر ممکن است تبدیل به آنتی آرت یا ضد هنر شود.

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

مینیمالیسم در اشکال مختلفی ظهور کرده­ است علت پیدایش این سطح وسیع و متنوع در نقاشی، طراحی، سینما، ادبیات، موسیقی و... ناشی از طراحی و میل دنیای مدرن به سرعت و مکث کوتاه بر آثار است. برخی هنر مینیمالیسم را نقطۀ مقابل دستاوردهای دوره­ی عالی مدرنیسم می‌دانند، برخی دیگر هنر مینیمال را آغازگر نقد پست مدرنیسم از شرایط نهادینه و استدلالی دیده‌اند. مینیمالیست­ها معتقدند که یک اثر هنری نباید بازتابی از احساسات و اظهارات خالق خود اثر باشد. شعار سبک مینیمالیست این مضمون است: کمتر بیشتر است. آنها معتقدد با حذف حضور فریبنده ترکیب­بندی و استفاده از مواد ساده و اغلب صنعتی که به شکل هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند می­توان به کیفیت ناب رنگ، فرم و ماده دست یافت.

ویژگی­های مینیمالیسم: هنر مینیمالیسم علاوه بر ویژگی‌های برشمرده ذیل دو مشخصه کلی دارد: استفاده از قوانین فیزیک در خلق آثار و استفاده از استعار­ه و نشانه­‌ها. با تکیه بر همین اصل آنها روی سطوح بسیار بزرگ کار خود را عرضه می‌کردند.

کمینه‌گرایی: کاستن شکلی و نیل به عصاره ناب فرم هنری. تعبیری از آن در بیان کارل آندره آمده است: آنچه که من درخلال آفرینش آثار آموخته‌­ام اینست که هرگز نباید چیزی را به مواد کارم تحمیل کنم وظیفه من تنها نشان دادن کیفیات و امکانات مواد است.

ساختار یکپارچه: شالوده­ای یکپارچه و بدون اجزا یکسان­سازی در ساختار. دانالد جاد در کتاب سال هنر تحت عنوان اشیا معین و متوالی می‌آورد: لازم نیست یک اثر هنری چیزهای زیادی برای دیدن اجزا خود داشته باشد یک اثر در کلیت خود جذاب است. شالوده­‌های اصلی، مستقل از کیفیت اجزا خود، صریح و قدرتمند هستند.

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

فرایند تولید صنعتی:رابرت موریس معتقد است اثری که با دست ساخته می­شود خاص و بی­‌همتاست و این ارزشی کهنه خصوصیتی مغایر با روح دنیای صنعتی دارد. «هنری که در روند دستمالی شدن پدید آید، به عصر تولید صنعتی تعلق نداشته و یک رویکرد سنتی و بدوی را دنبال می‌کند.» هنر مینیمالیستی نیز محصول یک فرایند صنعتی است و در تمایز با تمامی آثاری قرار می‌گیرد که آفریده دست است. آنا چاو نیز در مقاله­‌های تحت عنوان مینیمالیسم و بیوگرافی متذکر شده نتیجه قهری اثر هنری که همچون اثر یک شی صنعتی در یک روند تکنولوژیک خلق می­شود، حذف نشانه­‌های شخصی و یا تاثیرات فردی هنرمند از اثرش است. مینیمالیسم در جوهره خود هنری است که خصوصیات فردی از جمله احساس و جنسیت را پاک می­کند.

رویکرد عناصر متوالی: باربارا رز به استناد به همین خصلت -کاربست عناصر مکرر و ریتم متوالی گونه در آن­ را هنر "آ ب ث" معرفی کرده است، مینیمالیسم یک شی یا یک مفهوم است و یک قاعده بازی تکرار و گسترش آن و چون این تکرار، یک امر مفهومی است لذا آثار مینیمال در ارزیابی نهایی، مفهومی هستند.

زیبایی‌شناسی ماده­گرا: شی مینیمالیستی پیش از هر جلوه دیگر، از کنار هم قرار گرفتن مواد جدیدی چون فولاد، سرب، آلومینیوم پلاستیک و شیشه بود که امکانات تازه­ای را به عرصه­ی هنر معرفی می‌­کردند. این تفکر ماده­‌گرایی نزد مینیمالیست­‌ها، از یک‌سو ریشه در حاضرآماده­‌های دادائیستی داشت و از سوی دیگر ریشه در توسعه صنعتی و فناوری پیشرفته در مواد جدید. ما چیزی جز ماده و خصلت­های آن نمی‌بینیم و لذا اثر هنری باید نوعی گفتمان ماده باشد.

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

مینیمالیسم با ایده­‌های هنری خود شی را به عنوان هنر دوباره بازسازی کرد، توصیه اکید مدرنیسم تمرکز و تلخیص در اثر هنری با هدف دستیابی به عناصر ناب و تمامیت غایی آن بود، هنر مینیمالیستی از همین نقطه، عزیمت خود را به سوی قلمروهایی  فراتر از مدرنیسم آغاز کرد و از برخی قواعد اصلی هنرمدرن مثل ترکیب و تعادل عبور کرد تا به موجودیتی یکدست، یکپارچه و غیر ساختاری دست یابد. به همین دلیل نخستین عناوینی که برای این هنر در نظر گرفته شد ABC یاART ، یا هنر متوالی‌گونه که ناظر بر جوهر تکراری و ماهیت سریالی کارهای هنرمندانی چون جاد و اندره و لوویت بود.

تاریخچه مینیمالیسم:

بعد از جنگ جهانی اول مقدمات هنر طراحی مینیمالیسم پی‌ریزی شد. تجربیات هنرمندان روسیه در دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ بر هنرمندان اروپا و امریکا اثر گذاشت. این رویکرد پس از جنگ جهانی دوم، در هنر غرب به وجود آمد و بیشتر از سوی هنرمندان هنرهای تجسمی آمریکایی در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، گسترش پیدا کرد و به سرعت به یک جنبش هنری تازه تبدیل شد که بیشتر با خلق آثار سه بعدی (به جای دو بعدی) همراه بود. "ساده‌گرایی در هنر مينيمال" را می‌توان زاییده هنرمندان روس دوره پس از انقلاب اکتبر روسیه دانست که فرمالیسم و ساختارگرا بودند و به خلاصه‌نمایی و اشکال هندسی گرایش داشتند. جریان اصلی جنبش ساده‌گرای آمریکایی را می‌توان در آثار تونی اسمیت، دانالد جاد، کارل آندره، دان فلاوین، رابرت موریس، سول لوویت، جان مک کراکن دانست. ساده‌گرایان بر این باورند که با زدودن حضور فریبنده ترکیب‌بندی و کاربرد موارد ساده و اغلب صنعتی که به شکلی هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند، می‌توان به کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت، مانند مالویچ با اثر «سفید روی سفید»ش.


هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

در نیویورک بسیاری از هنرمندان که در جریان مفهومی و مینیمالیستی فعال بودند، همزمان در اتحاد چپ­گرای کارگران هنری عضویت داشتند. این حرکت متشکل از ائتلافی بود که مخالفت‌ها با جنگ ویتنام و نیز مبارزه علیه نژادپرستی و تعصبات جنسی و تاثیرات این دو بر سیاست‌گذاری موزه­های آمریکایی را هدایت می­کرد. مانند اثر ال لیسیتزکی 1919، که در پوستری با نام "سفیدها را با تیغه قرمز بزن" فضا را به نواحی سیاه و سفید تقسیم کرده است که یک تیغۀ قرمز رنگ به نشانۀ ارتش سرخ بلشوییک­ها به طور مایل مرکز گوی سفید که بیانگر نیروهای کرونسکی است نشانه رفته و کلمات شعاری به منظور تقویت حرکتی قدرتمندانه به طور پراکنده صفحه‌بندی شده­اند. در این اثر عناصر تبدیل به نماد سیاسی  شده­اند. ال لیسیتزکی انقلاب سال 1917 را آغازی برای بشریت می‌دانست، کمونیسم و مهندسی اجتماعی نظم جدیدی را ایجاد می­کرد.

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

در واقع در سال 1966 با برگزاری دو نمایشگاه در بررسی وجوه متنوع تفکر هنری مینمالیستی، نقطه عطفی تاریخی را در حیات این جنبش رقم زد. اولین بیانیه مرتبط با هنر مینیمال نوشتار سال 1959کارل اندره در گرامیداشت نقاشی­های فرانک استلا است با عنوان درآمدی برنقاشی نواری. کتاب مهم هنر مینیمال، یک جنگ انتقادی، نوشته گرگوری بتکاک، گستره تازه‌ای برای بحث­های زیباشناختی این هنر فراسوی پژوهشگران نو اندیش قرار داد. از زمان نشر این کتاب واژه مینیمالیسم به پهنه وسیع­تری از تلاش­ها و انگیزش­های هنری همانند طراحی­های رقص ایوان راینر، موسیقی فلپ گلس، استیو رایک و رمان­های آن بیتی و ریموند کارور اطلاق می­شد. هنگامی که آثار مجسمه‌ای مینیمال برای نخستین بار در 1963 در گالری‌های نیویورک به نمایش درامد، ابتدا اکثر منتقدان ادبی برای آنچه می‌دیدند آمادگی نداشتند چه برسد به مخاطبان عام. در این موقعیت، منتقدان محافظه کار با مشاجرات پر سر و صدای قلمی خود به این امر واکنش نشان می‌دادند. در وهله‌ی نخست، کلمنت گرینبرگ در "تازه‌های مجسمه‌سازی" به مینیمال آرت حمله و آن را با "طراحی خوب" (تکنیک دیزاین) مقایسه کرد و علاوه بر مسائل دیگر، هنرمندان مینیمال آرت را به اشتباه گرفتن نوآوری با نوظهوری متهم نمود. به‌زعم او همۀ این آثار با هنر سروکاری نداشتند و به عنوان "هنری نوظهور" می بایست به دلیل بی‌ارزش بودن به دور ریخته شوند، همان کاری كه باید با پاپ آرت و آپ آرت صورت می‌گرفت. در مقابل میشل فراید، منتقدی دیگر، مینیمال آرت را بسیار جدی‌تر گرفت و آنرا "هنری اصیل" نامید که از لحاظ الگویی تهدیدی برای مدرنیسم شکل‌گرا و فرمالیستی تلقی می‌شد. فراید فکر می‌کرد که مینیمال‌آرت در حال کنار گذاشتن دو اصل اساسی مدرنیسم است: یکی نشانه‌گذاری واضح میان هنر و غیر هنر و دیگری تقسیم‌بندی بدون ابهام و روشن از ژانرها و گونه‌های هنری. به نظر او چالش پیش ساخته‌ها البته با جلوه‌ای متفاوت برگشت کرده بود. تمامی این انتقادات در اثر مخالفت هنرمندان مینیمال با ویژگی‌های اقتصادی در حال پیشرفت رخ می‌داد زیرا از نقطه‌نظر اقتصادی، ایالات متحده آمریکا در دهه 1960 آغاز عصر سرمایه‌داری متاخر را با تولید انبوه و مصرف انبوه تجربه می‌کرد و رسانه‌های همگانی مانند تلویزیون در دسترس همگان قرار داشت تا به صورتی موثر و دقیق مزایای تبلیغاتی تعداد فزایندۀ محصولات جدید را به خانه بیاورد. هنرمندان به شیوه‌های گوناگون به این تحولات واکنش نشان می‌دادند، اگرچه تعدادی هم کاملا بی‌تفاوت باقی ماندند.

 در اواسط دهه ۶۰، افرادی خود را پُست‌مینیمالیست یا پراسس process ‌خواندند و با استفاده از مفاهیمی ناپایدار مانند آنتروپی، شانس و حتی گاهی سلیقه شخصی، لبه‌های تیز را اندکی نرم تر کردند. هنرمندان پست مینیمالیست مانند ریچارد سرا، بری لوا و رابرت موریس با استفاده از موج دادن، پاره کردن، پراکنده کردن و... با اشیایی چون سرب، نمد و بلبرینگ، تند و تیزی و نظم مینیمالیسم را به چالش کشیدند. مجسمه‌سازان دیگر مانند رابرت اسمیتسون و مایکل هیزر، مفاهیم مینیمالیسم را به میان طبیعت بردند و با تغییرشکل‌دادن دشت‌ها (به خصوص در جنوب غربی آمریکا) به خلق آثار عظیمی پرداختند که به هنرخاک معروف شدند.

هنرمینیمالیسم آغازگر پست مدرنیسم

برخی از منابع:

  • آزربورن، هارولد،چیلورز، ایان و دیگران، 1380، سبکها و مکاتب هنری، تهران، عفاف.
  • بچلر، دیوید، 1392 مینیمالیسم، ترجمه حسن افشار، انتشارات مرکز
  • سمیع آذر، علیرضا، 1391، تاریخ هنر معاصر جهان، تهران، نظر.
  • سمیع اذر، علیرضا، 1392. انقلاب مفهومی، تهران، موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر.
  • گابلیک، سوزی، 1372، مینیمالیسم، رحیم قاسمیان، دوماهنامه هنرمعاصر، شماره یک، مهر و آبان.
  • مارزونا، دانیل، 1389، هنر و مینی مالیسم، ترجمه پرویز علوی، انتشارات پشوتن
  • مگز، فیلیپ، تاریخ طراحی گرافیک، تهران، سمت.
  • Andre, carl, 1968, interview with jemygolbert- rofle, commodity acontradiction as commodity, 1967.
  • judd, Donald, specific object, 1965, art year book, reprinted in kellem, thomasdonald judd, early, works, newyork.