این مطلب با یك سوال ساده كه از من پرسیده شد، آغاز شد. اینكه چطور به عنوان یك هنرمند باقی بمانیم؟ من فورا فهمیدم كه وارد چالشی شدهام كه باید همه جنبههای هنرمند بودن در دنیای امروز را برشمرم و در كنار هم قرار دهم و همه آنها را به طور یكپارچه بیان كنم. در واقع باید نشان میدادم كه در زندگی یك هنرمند خلاق چه چیزی باید وجود داشته باشد تا او نه تنها بتواند در این عرصه بماند بلكه پیشرفت كند و موفق شود.
البته كه هنر شما اولین گزینه است، ما هم این را میدانیم. خلاقیت شما و اینكه چه هنری دارید و چگونه آن را خلق میكنید، سحر و جادویی كه در كارگاه هنری شما اتفاق میافتد و شما آن را به نحو احسن انجام میدهید، به خود شما مربوط است نه كسی دیگر. همانطور كه گفتم آنچه در كارگاه هنری اتفاق میافتد همآنجا هم باقی میماند. مسالهای كه درباره آن صحبت میكنیم در مورد این است كه شما بعد از خلق اثر هنری، وقتی كه كامل شده و آماده ارائه است در مقابل دنیای گسترده و افسانهای هنر و همه كسانی كه در آن هستند چه وظیفه ای دارید؟
در طول این سالها بارها و بارها به این نتیجه رسیدهام كه در این بازی، موفقیت هنرمند كاملا به این بستگی دارد كه بتواند مردم را با خود داشته باشد. و از اینكه مردم بدانند در هر قدم از این راه ( از ابتدای ارتباطشان با آثار شما تا انتها) شما چه گامهایی برمیدارید، اطمینان حاصل كند. مهم این است كه شما بدون توجه به شرایط و موقعیت مردم همواره به آنها خوش آمد بگویید و همیشه در دسترس آنها باشید. لازم است از اینكه آیا مردم فهمیدهاند كه شما چه كاری انجام میدهید، هدفتان چیست و قصد دارید از طریق هنرتان چه چیزی را انتقال دهید، اطمینان حاصل كنید. اگر همه این كارها را به خوبی انجام دهید قطعا شانس شما برای موفقیت افزایش مییابد.
شما نمیتوانید بسادگی هنر خود را منتشر كنید و بدون اینكه هیچ تلاشی انجام دهید از مردم انتظار داشته باشید كه خودشان به سرعت به اهمیت آن پی ببرند. سوالات زیادی ممكن است پرسیده شود. شما باید به آنها نشان دهید که چطور با شما تماس بگیرند، چه سوالی و چطور بپرسند، چطور قیمت را بپرسند و در كل اینكه باید همه راهها و روشهای خرید را به آنها نشان دهید و خلاقانه و فعال آنها را راهنمایی كنید تا مطمئن شوید هیچوقت گیج و سردرگم نمیشوند.
شما باید مردم را راحت بگذارید و اجازه دهید كه آنها با آرامش پیش روند و خودشان با توجه بیشتر به اهمیت كار شما پی ببرند. شما تنها فردی هستید كه در برابر آنها مسئولید. شما باید توضیحات مربوطه را به آنها بدهید نه فقط برای اینكه برای دیدن كار شما وقت بگذارند بلكه برای اینكه هدف شما را نیز از خلق آن اثر درك كنند و متقاعد شوند كه اثر هنری شما را با اشتیاق به مجموعه خود بیافزایند. این شما هستید كه باید این كار را به خوبی انجام دهید و تجربه و اطلاعات لازم در مورد خودتان و آثارتان را به روشنی و با دقت در اختیار آنها قرار دهید.
مورد دیگری كه شما به عنوان یك هنرمند باید رعایت كنید این است كه باید درك كنید که یك اثر هنری تلاشی مشاركتی بین شما و مخاطبین است. من با هنرمندان زیادی مواجه شدم كه وقتی در مورد هنر خود صحبت میكنند و یا مینویسند، فقط درباره خودشان حرف میزنند(اینكه هدفشان چه بوده، چه لذتی میبرند، چه احساس فوق العادهای دارند و اینكه هنرشان چه تاثیری بر زندگیشان گذاشته است). البته اینها عالی است و همینطور هم باید باشد. اما آنها یك موضوع بسیار بسیار مهم را فراموش كردهاند و آن ما هستیم. مخاطبین. این باعث خوشحالی من است كه میبینم هنرمندی عاشق كارش است. اما حس عجیبی كه دارم این است كه هنر او چه چیزی برای من دارد و چرا من باید به آن اهمیت بدهم.
شما میدانید كه هنرتان چه چیزی برای شما دارد، پس باید به ما هم نشان دهید كه برای ما چه دارد. اگر این كار را نكنید و ما را در تردید رها سازید بیعدالتی است. ما واقعا راهی نداریم كه بتوانیم هنر شما را تجربه كنیم، پس چرا باید به نگاه كردن به آن ادامه دهیم؟ چه برداشتی باید از آن داشته باشیم؟ و از همه مهمتر اینكه هنر شما چه جایگاهی در زندگی ما دارد؟ به بیان دیگر شما باید همه آن لذتها و منفعتی را كه از خلق اثر خود بردهاید به ما هم تعمیم دهید و نشان دهید كه ماهم میتوانیم از آن لذت ببریم. ما این را میخواهیم.
در اینجا چند سوال مطرح میكنم كه شما هروقت كه میخواهید اثر هنری خود را در گالریها یا هرجای دیگری ارائه دهید، باید به آنها فكر كنید. اول اینكه این اثر قصد دارد چه كاری برای مخاطب خود انجام دهد؟ چه ارزشی برای مالك خود خواهد داشت؟ چرا باید آن را به دیوار اتاق یا محل كار خود بیاویزد و هر روز آن را نگاه كند؟ چه تاثیری بر بهتر شدن زندگی مخاطب دارد؟ البته اینها دقیقا همان سوالاتی نیست كه مردم ممكن است از شما بپرسند، اما به نوعی طیفی از سوالاتی هستند كه واقعا مهم میباشند. وقتی مخاطبین یك اثر هنری را میبینند و به آن علاقمند میشوند، به طور جدی درباره آن فكر میكنند كه آیا به آنها و زندگی آنها تعلق دارد یا نه. پس پاسخهای شما به این سوالات و تعاملهای مثبتی كه با آنها دارید شانس شما را برای یك فروش خوب و یا هر اتفاق خوب دیگری افزایش میدهد.
خیلی از مردم وقتی به اثر شما نگاه میكنند در نگاه اول آن را میپسندند. اما علاقمندی گام اول برای تمایل به خرید است. وقتی كسی كاری را دوست دارد سعی میكند كه به شما نزدیك شده و با شما صحبت كند. بنابراین با ایمیل یا تلفن با شما صحبت میكند و میخواهد كه همه چیز را در مورد شما، سابقه شما، مضامین آثارتان و چگونگی خلق آنها، مثلا اینكه دایره آبی رنگ كوچك گوشه تصویرچیست و ... بداند.
این سوال و جوابها بیشتر شبیه یك مصاحبه شغلی است. مثل این میماند كه كسی بخواهد آثار شما را استخدام كند تا كیفیت زندگیش را بهبود بخشد. تقریبا هر كسی كه زمانی را با شما صرف گفتگو درباره آثارتان میكند، در مرحلهای از تصمیمگیری است كه میخواهد مطمئن شود كه آنچه شما درباره آن میگویید همان چیزی است كه مد نظر اوست یا نه؟ پس اینجا شما دارید به سوالات پاسخ میدهید، درباره اثر خود صحبت میكنید و امیدوارید كه كسی كه با او صحبت میكنید به آنچه میشنود علاقمند باشد و سر خود را به نشانه تایید تكان دهد و اینكه مفهمومی را كه شما تلاش میكنید از طریق هنرتان انتقال دهید همان چیزی باشد كه مخاطب به دنبال آن است.
یك سری از سوالاتی كه شما در طی چنین تعاملی میخواهید به صورت صریح و روشن و تفهیمی پاسخ دهید این است كه چرا شما هنرمند شدن را انتخاب كردهاید و چگونه خلق اثر هنری بخش مهمی از زندگی شما شده است؟ و حتی مهمتر اینكه چرا میخواهید هنر خود را به نمایش بگذارید؟ و هدف از انتشار آن چیست؟ شما درباره اثرتان چه چیزی باید بگویید؟ آیا همه داستان و افسانه و قصه و یا راز آن را؟ این اطلاعات بویژه در مورد هنرها و هنرمندان معاصر اغلب به اندازه خود اثر مهم هستند.
اگر شما باور دارید كه هنرتان ارزش دیده شدن و توجه را دارد پس وظیفه شماست كه این اطمینان را به مخاطب بدهید که بداند چرا؟ اگر شما باور دارید كه با هنر خود چیزی را بخشش میكنید پس باید آنرا به مخاطب توضیح دهید تا ارزش و فواید مالكیت آن را بفهمد و درك كند. از این طریق شما با نشان دادن پتانسیلهای بالقوه كار خود در اثرگذاری مثبت و ارتقا كیفیت زندگی، مخاطب را روشن ساختهاید.
برخی از شما ممكن است با خود فكر كنید كه "من درباره آنچه كه هنرم به مخاطب میبخشد، هیچ نظری ندارم". میخواهم روراست به شما بگویم كه تابحال هنرمندی را ندیدهام كه وقتی بهش فرصت داده میشود تا هنر خود را ارائه دهد و هدف از انجام آن را توضیح دهد نتواند چیزی بگوید. هنرمندان در اینجا به كمی تشویق و دلگرمی نیاز دارند، اما حقیقت این است كه بسیاری از هنرمندان هرگز به این شكل درمورد هنر خود واینکه بتوانند درموردش صحبت كنند فكر نكردهاند.
ممكن است آنچه را که هنر شما القا میكند، جنبه فیزیكی داشته باشد(مثل سایز و اندازه، قاب، رنگ و كیفیت مواد به كار رفته و....) ویا ممكن است در فرایند انجام كار باشد(مثل: روشی كه شما فكر كردید و اثر خود را از ابتدا تا انتهای كار خلق كردید ، متدولوژی شما، سبك شما و یا آداب و تشریفات شما). ممكن است درباره این باشد كه چگونه این فكر به ذهن شما رسیده است یا مربوط به شرح حال شما باشد. و یا اینكه جنبههای مختلف زندگی شما را نشان دهد و سعی كند تا ارتباطی بین آن و تجربههای عمومی كه مخاطبان در دوران جوانی داشتهاند پیدا كند. ممكن است چیز خاصی باشد كه هنر شما به آن اشاره میكند. مانند: یك ایده، یك مفهوم، یك تفسیر از یك رویداد، یك الهام، یك باور، یك فلسفه یا دیدگاه، یك فكر ویژه و یا یك نقطه نظر خاص در زندگی.
بنابراین این بخشش و عطا هر چه كه باشد من تضمین میكنم كه اگر شما بنشینید و درباره آن و درباره تمام مزایای غیرملموسی كه هر زمان كه اثری را خلق كردید از آنها بهره بردید، فكر كنید، مطمئنا در نهایت چیزی برای گفتن دارید كه ما آن را به خوبی درك كنیم. و از این بابت خوشحال خواهیم شد چرا كه هنر شما حالا معنای بیشتری یافته است. چرا که وقتی كسی مفهموم یك هنر را بفهمد بیشتر به داشتن آن تمایل پیدا میكند.
یك جنبه مهم دیگر از نحوه ارائه اثر خود این است كه بتوانید بین هنر خود و سایر هنرها تمایز قائل شوید. اینكه چرا مخاطب باید به هنر شما نسبت به سایر هنرها بیشتر توجه كند. من در مورد رقابت هنری و یا اینكه چه چیزی هنر شما را نسبت به سایر هنرها بهتر و با ارزشتر میسازد، صحبت نمیكنم. بلكه موضوع این است كه چرا هنر و اثر هر هنرمندی از دیدگاه و نظر خودش منحصر بفرد و ویژه است؟ پس چه چیزی باعث میشود كه هنر شما بیارزش شود؟ چه چیزی آن را با ارزش میكند؟ چه مواد و ویژگیهایی آن را منحصربفرد میكند؟چه موارد اضافی در هنر شما هست كه لزوما در آثار سایر كارگاههای هنری وجود ندارد؟ شما باید طوری اثر خود را متمایز كنید كه مخاطبان بفهمند كه این فقط یك سبك دیگر یا یك اثر انتزاعی یا یك نقاشی پرتره یا منظره و یا مجسمه نیست. ممكن است شبیه آنها باشد اما واقعا همان نیست. بلكه چیزی بیشتر است. و تنها دلیل این كار این است كه مخاطبان شما حق انتخاب دارند و شما هم میخواهید بهترین دلایل را به آنها ارائه دهید تا اثر شما را انتخاب كنند.
پس وقتی شما در چنین موقعیتی قرار میگیرید، اثر خود را كجا قرار میدهید؟ كلمات خود را چگونه بیان میكنید؟ این وظیفه بعدی شماست. حال بیایید ببینیم اكنون كه در عصر اینترنت زندگی میكنیم آیا هیچ راه بهتری وجود ندارد كه بتوانیم حرفمان را به بیشترین تعداد افراد ممكن انتقال دهیم(مثلا همه انسانهای روی كره زمین)؟ این راه بهتر، ارتباط آنلاین از طریق اینترنت است و بهترین مكان برای این كار وبسایت شماست. پس بهتر است كمی درباره آن صحبت كنیم.
البته که همه راههای ارتباطی بدون در نظر گرفتن اینكه كی و كجا باشند، ضروری هستند. اما در هر ارتباط و تماسی باید همواره راههای دسترسی به وبسایت شما به عنوان یك گزینه انتخابی در دسترس باشد. وبسایت شما پایگاه شماست. جایی كه همه چیز در آن كنترل میشود. جایی كه هر گفت و گو و مكالمهای میتواند تا هر زمانی ادامه پیدا كند و مهم نیست كی آغاز شده باشد. جایی كه مخاطبین میتوانند بیشتر در مورد شما بدانند و منتخبی از آثار شما را به طور منسجم و یكپارچه و با ارتباطی منطقی همراه توضیحات كافی و روشن در مورد هر كدام مشاهده كنند. هدف از این كار این است كه مخاطبین بیشتر در مورد آثار شما فكر كنند و بیشتر در میان آثار شما جستو جو كنند تا بفهمند كه آیا میتوانند آنها را به مجموعههای خود بیافزایند یا نه.
محتوا و چیدمان كلی سایت شما بسیار مهم است. وبسایت شما باید جایی باشد كه هر كسی بتواند در آن از مجموعهای منظم و جدید از آثار شما بازدید كند و به راحتی به سمت خرید هدایت شود. جایی كه بتوانند در آن بیشترین اطلاعات را در مورد آثار كسب كنند و در صورت تمایل به خرید بتوانند به راحتی با شما تماس گرفته و صحبت كنند. این بهترین نتیجه است. پس نحوه ارائه و سازماندهی و نظم دادن به كارها بسیار مهم است.
در این مرحله، كسانی كه از سایت شما بازدید میكنند دو سوال عمده دارند." من كجا هستم؟ و چرا؟". آنها میخواهند این را در مدت مثلا 30 ثانیه یا یك دقیقهای كه در سایت شما هستند بفهمند. امروزه مردم معمولا مدت زمان كوتاهی را صرف حضور در اینترنت میكنند و در همین زمان كوتاه اگر به آنچه که میخواهند نرسند، سریع آن را ترك میكنند.
اما یك دلیل مهم دیگر برای این كه باید به این سوالات پاسخ داده شود، وجود دارد. یكی از بزرگترین مزایای اینترنت كه هنرمندان باید جزئی از آن باشند این است كه افراد مختلف میتوانند به طور اتفاقی و یا شانسی وارد سایت شما شوند و با شما و آثارتان آشنا شوند. ما اینجا فقط درباره افراد هنری یا هنر دوست صحبت نمیكنیم. بلکه هركسی میتواند باشد. مهم این است كه بیشتر افرادی كه وارد سایت شما میشوند بتوانند به سرعت دریابند كه كجا هستند و به اندازه كافی مجاب شوند كه تصمیم بگیرند نگاهی به آثار شما بیاندازند. مهم نیست آنها چه كسانی هستند و چه موقع آنجا بودند. بزرگترین شانس شما از افزایش طرفدارانتان میتواند توسعه كارتان یا دریافت دعوتنامه ای برای شركت در نمایشگاه یا برگزاری نمایشگاه و یا فروش آثار و معروفیت و شناخته شدن و .... باشد.
بازدیدكنندهها آمدند. وارد صفحه اصلی سایت شما شدند. حالا چه؟ خب شما باید برای معرفی یكی دو تا تصویر از آثار خود و یا تصویری از خودتان در میان آثارتان را نمایش دهید. در كنار آن باید به زبانی كه برای همه قابل درك باشد معارفه خلاصهای از خود داشته باشید. هدف ما فقط یك خوش آمد گویی سریع و آسان به بازدیدكنندگان است. این شكل سریع دسترسی ضروری است. چون هر چه مردم به سرعت بتوانند تشخیص دهند كه در صورت نیاز از چه طریقی می توانند با شما تماس بگیرند پتانسیل برای نتیجه مثبت بیشتر است.
خواهش میكنم از بكار بردن اصطلاحات هنری كه فقط 2% مردم آن را میفهمند، خودداری كنید. چرا كه به هیچ وجه مفهومی برایشان ندارد. تلاش بیهوده برای تاثیر بر مردم و یا برتر نشان دادن خودمان با اطلاعات هنری كه داریم ضروری نیست. وبسایت شما باید دوستانه و قابل دسترس باشد. هدف ما از معرفی ساده و بی آلایش این است كه درصد بیشتری از بازدید كنندگان را جذب كنیم.
فكركردن به كلمات معارفهای مناسب و تصاویر مناسب مثل تیتراژ خوب یك فیلم، مقدمه یك كتاب یا ... موثر است. به این كلمات مثل یك تیزر فیلم یا یك چیز فریبنده یا چیزی كه به مردم فقط در حدی اطلاعات بدهد كه آنها را كنجكاو كند، فكر كنید. كاری كنید كه آنها بخواهند بیشتر ببینند. معارفه را خلاصه كنید. هر چه كوتاهتر و مختصر باشد(در حد دو پاراگراف كه هر كدام سه یا چهار جمله بیشتر ندارند) بهتر است. چون هدف ما این است كه مردم راحت باشند و به آنها سرعت عمل بدهیم تا به سادگی هر چه تمامتر به صفحه گالری و تصاویر بروند.
شما میتوانید در هر قسمتی از سایت، اطلاعات جزئی بیشتری را داشته باشید. مثلا در صفحه "درباره هنرمند" یا "درباره هنر". اما اطلاعات بیشتر و كاملتر را در جایی قرار دهید كه مردم ممكن است بخواهند بعد آشنایی مختصر، كمی بیشتر در سایت به جستجو بپردازند نه در صفحه اول. هركاری كه میخواهید انجام دهید و هرچقدر لازم است توضیحات دهید اما بازدید كننده را در كلمات غرق نكنید. مطالبتان همواره خلاصه و مفید، صحیح و قابل درك باشند. به اندازه به آنها اطلاعات دهید كه قادر باشند و بخواهند ادامه دهند و با شما مكالمه كنند، آثار شما را ببینند و بتوانند به طور مشخص چیزی را كه در مورد آن صحبت میكنید، ببینند. چرا كه آنها نمیتوانند صبر كنند و اگر گفت و گوی كلامی بیش از حد شود، محیط را ترك خواهند كرد. پس همیشه یه یاد داشته باشید كه كالای هنری یك كالای بصری است نه كالای كلامی.
دوباره بگوییم كه هدف از هر نوشته هنری این است كه افراد علاقمند را به اندازهای به هیجان بیاورد كه به سمت كلیك بر روی آثار در بخش گالری سایت بروند. این بخش برای این كار است. پس اجازه بدهید كمی در مورد نحوه ارائه هنر خود به جهان و به همه كسانی كه احتمالا بعد مطالعه كافی به دیدن آثار شما علاقه نشان خواهند داد، صحبت كنیم. دستورات و راهنماییهایی كه در ادامه میآیند هم برای سایت شما و هم برای هر جای دیگری كه فرصت و موقعیت ارائه آثارتان را داشته باشید(مثل گالریها، كارگاههای هنری، نمایشگاهها و یا هرجای دیگری) كاربرد دارد. قوانین ارائه همواره ثابت هستند.
یكی از وظایف بسیار مهم شما این است كه آثار خود را بجای اینكه تك تك و تصادفی بدون این كه قابل تشخیص باشند در سایت خود یا كارگاه و یا گالری و هرجای دیگری نمایش دهید به روشی یكپارچه و منسجم و منظم و در دستههای با معنی و مفهوم ارائه دهید. اگر آثار خود را به صورت نامنظم و گیج كننده ارائه دهید، كه متاسفانه بسیاری از هنرمندان همین كار را میكنند، مثل این میماند كه شما همه چیز را روی زمین به شكل تپه روی هم بریزید و به مخاطب بگویید بگرد خودت پیدا كن.
من بارها هنرمندانی را كه هرگز وقت نمیگذارند تا كارهای خود را طوری معنیدار و با مفهموم نظم دهند و مرتب كنند كه برای همه قابل درك باشد، دیدهام. شما آثار خود را كاملا درك میكنید و می فهمید چون خودتان آن را ساختهاید اما مخاطبین نه شما را میشناسند و نه هنر شما را، پس به كمك احتیاج دارند. بنابراین هرجا و هروقت كه قرار است آثار خود را به نمایش بگذارید مطمئن شوید كه این كار به شیوهای منظم و طبقهبندی شده انجام شود.
چند نكته مهم
بهتر است فقط كارهایی را كه اخیرا انجام داده اید، به نمایش بگذارید.كارهایی كه فعالانه آنها را ساختهاید. لازم نیست همه كاراهایی كه انجام دادهاید نشان دهید. به نمایش آثار محدوده زمانی زیادی اختصاص ندهید.كارهایی كه انتخاب میكنید مربوط به چند وقت اخیر باشد (مثلادوسال یا سه سال پیش).كارهایی كه سبكهای بسیار متفاوتی دارند و یا مواد و تركیبات به كار رفته در آنها زیاد از هم متفاوتند، نباشد. غوطه ور كردن مخاطب در تنوع زیاد آثار فقط باعث گیج شدن مخاطب شده و در نهایت او را از خرید منصرف میكند، چرا كه دركی از آنها نداشته است.
ارائه و سازماندهی هنر شما باید شامل این هم باشد كه شما از كی و چگونه شروع به انجام این كار كردهاید. اینكه با تعیین هدف و مسیر و با برنامه بوده و یا به طور تصادفی و خورد خورد انجام دادهاید. یا اینكه هروقت احساس خوبی داشتید كار میكردید یا با هر احساسی میتوانستید كار كنید؟ تصور كنید كه یك نویسنده یا یك آهنگساز بودید. به طور مثال یك نویسنده وقتی یك فصل از كتابش را مینویسد نمیگوید این كتاب من است. یا یك آهنگ ساز یك سری قطعه نمینویسد و آن را سمفونی بنامد. هم نویسنده و هم آهنگساز اول كار خود را كامل میكنند و بعد آن را كتاب یا سمفونی مینامند. خط مشی شما هم در كار باید همانطور كامل و با حوصله، چند بخشی و خلاقانه باشد. هر بخشی از كار نقطه آغاز و پایان مشخصی داشته باشد. همچنین خلق اثر شما باید هدف مشخص و پیام مشخص و یك دلیل مشخص برای آفرینش داشته باشد.
اگر شما به یك گالری از آثار اخیر هنرمندان بروید، در اكثر موارد اینطور به نظر میرسد كه ما یك محصول را در شكلها و رنگها و اندازههای مختلف داریم كه اینجا كنار هم قرار گرفتهاند. بنابراین آنها دارند به شما كمك میكنند. شما بندرت گالری را میبینید كه آثار خود را به طور تصادفی و بیربط و درهم برهم به نمایش بگذارد. بلكه هر چیزی در آن همیشه در یك هارمونی و هماهنگی است.
وقتی یك گالری یا یك هنرمندی یك نمایشگاه یكپارچه و هماهنگ از آثار خود ارائه میدهد، كسانی كه ممكن است از آنها خرید كنند در واقع مثل این است كه كل مجموعه را خریدهاند. این همان دلیلی است كه همه گالریها و نمایشگاهها این روش را پیش میگیرند. هنرهایی كه به صورت گروهها و دستههای با معنی تولید میشوند و به نمایش گذاشته میشوند فقط از نظر بصری راضی كننده نیستند بلكه درك آنها، فهمیدنشان و درگیر شدن با آنها و در نهایت خریدن آنها نیز ساده است.
یك گروه منسجم و یكپارچه از آثار هنری به هم مرتبط، در كل بسیار با ارزشتر از مجموع تك تك آنهاست. همیشه این مجموعهها نسبت به آثاری كه به طور تكی و یا نامنظم ارائه میشوند، قدرت تاثیر گذاری بیشتری دارند. چنین مجموعههایی از آثار به مخاطب اجازه میدهد كه راحتتر و سریعتر آنها را بفهمد و تجربه با ارزشتری داشته باشد. شما به عنوان یك هنرمند باید به این موارد توجه كنید. چراكه فقط از این طریق است كه میتوانید نقطه نظرات و اهداف خود را هر چه كه باشد به مخاطب خود انتقال دهید.
بعضی از هنرمندان تصور میكنند كه اگر طیف وسیعی از آثار را با تنوع زیاد خلق كنند میتوانند مطمئن باشند كه برای هر سلیقهای چیزی دارند. اما در واقع نتیجه معكوس است و هیچ كسی چیزی پیدا نمیكند. زیرا كسی نمیتواند بفهمد كه او چه كاری كرده است. برخی هنرمندان هم میگویند كه این كار احمقانهای است كه یك نوع كار را بارها انجام دهند. اما این هم راهش نیست. كار كردن به شكل گروهها و دستههای هدفمند، با برنامه و مسیر مشخص درست مثل نگاه كردن چیزی زیر میكروسكوپ است. هر چه شما از نزدیك نگاه كنید بیشتر میبینید و عمیقتر درگیر میشوید و بیشتر متوجه میشوید كه چه روشهای مختلفی برای كار بر روی یك موضوع وجود دارد. شما با تمركز واقعی روی موضوعات خاص یا سبكها یا مفاهیم مختلف، هرچه بیشتر در تشخیص و تمایز قطعات هنری مهارت مییابید. شما در توجه به جزئیات دقیق، تكنیكها، افكتها، مفاهیم و احساسات و به طور كلی در زمینه كاری خود یك متخصص میشوید.
چرا شما اگر به كارها و آثار هر هنرمند مشهوری بنگرید، نمیتوانید خللی در كار آنها وارد كنید؟ بدلیل اینكه آنها میدانند كه كجا میروند. در كاری كه انجام میدهند ثابت قدم هستند و مسیر و هدف مشخصی دارند و هرگز از مسیر خود زیاد منحرف نمیشوند. شما هم باید دقیقا به این روش عمل كنید.
بسیار خب. به پایان مطلب رسیدیم. اجازه بدهید درباره هدف بزرگتری صحبت كنیم. فراتر از هنرمند بودن و باقی ماندن در این عرصه، این است كه بتوانید از استعدادهای خلاقانه ویژه خود به نحو احسن برای كامیابیها و موفقیتهای بزرگتر استفاده كنید. هنرمندان استعدادها و تواناییهای منحصر بفردی را در بیان و برانگیختن احساسات و كشف موضوعات حساس و انتقال آنها از طریق هنرشان، دارند.
شما از طریق هنرتان نه تنها میتوانید محیط پیرامون خود و زندگی مردم را ارتقا دهید بلكه میتوانید مردم را به هم نزدیكتر كنید و آنها را به ایجاد ارتباط با هم تشویق كنید. هنر شما میتواند بین افرادی كه با هم ارتباط برقرار میكنند و تجربههای خود را با یكدیگر به اشتراك بگذارند مثل پلی مسیر را هموار كند. مطمئن باشید كه هنر شما معرف شماست و نشان میدهد كه شما چه كسی هستید و گواه وجود شما است. اما در عین حال، هنر در رابطهها و ترویج برخی احساسات مشترك و درك و فهم بین همه ما نقش دارد.
فكر كنید كه هنر شما آغاز كننده یك ارتباط و مكالمه باشد. در واقع مانند وسیله ایست برای رسیدن به مردم و تاثیرگذاری بر زندگی آنها. هنر شما منعكس كننده نقطه نظرات شماست. هنر شما به مردم كمك میكند تا همه چیز را جوری متفاوت ببینند. هنر محدودیتها را از سر راه بر میدارد. مردم را به هم نزدیك میكند. باعث میشود مردم راحتتر با هم ارتباط برقرار كنند. هنر حتی در برخی مواقع باعث میشود كه ما با قدرت بیشتری با مشكلات و موضوعات حساس، روبرو شویم. اینها همان دلایلی است كه باعث باقی ماندن یك هنرمند میشوند. ایجاد تنوع و همكاری كه به نفع همه مردم باشد.
هنرمند موفق كسی نیست كه فقط بتواند خود را معرفی كند و آثار خود را بفروشد و شناخته شود. بلكه یك هنرمند باید هدفش را بشناسد، شغلش را بشناسد، خودش و هنرش را قاطعانه معرفی كند و بگوید كیست و جایگاه هنرش چیست. داشتن یك دلیل محكم و قانع كننده برای این كه چرا شما در این عرصه هستید هنرتان را باارزش میكند. هنرمند باید همواره به روشهای خلاقانه با كمال میل به تجربه سبكها و محتواها و تكنیكهای جدید بپردازد تا بتواند در كارش پیشرفت كند و به مردم نزدیكتر شود. به این صورت هنرمند نه تنها در این عرصه باقی میماند بلكه پیشرفت كرده و موفق میشود و میتواند از طریق هنر و آثار خود بر دیگران تاثیر بگذارد كه این امر نه تنها باعث فروش آثارش میشود بلكه موهبتی را به جهان هدیه میدهد.
برگرفته از artbusiness