هنر زبان مشترک ما در این زمانه است که لاجرم دهان به گفتن باز میکند. چه روزی بهتر از امروز که بهار از پاییز کار خود را آغاز کرده است. آثار هنرمندان هر کدام بیانیهای هستند که جانهای بسیاری را با خود همنوا ساختهاند. جانهایی که هنوز از هنر به عنوان زبان بیصدای خود توقع دارند کنار آنها باشد. ترس به شکل ابلهانهای ما را به خاموشی فرا میخواند و هنر نیز به شکل جسورانهای ما را به ادامه دادن، ماندن و باغبانی این سرزمین.
ما به روایت آثار هنری که به جا مانده، تاریخ پر فراز و نشیبی را طی کردهایم. تاریخی که در آن اندوه، بیداد و سرخوردگی فصل مشترکشان بوده است. لازمه پیروزی، امیدواری است و لازمه آزادی، فریاد زدن و پا پس نکشیدن.
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورندهٔ لقمههای راز شد
چند شبها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
(مولانا)