استعاره های مشوش
بدن آدمی به همان اندازه که ماهیتی زیستی دارد، بنیان اجتماعی نیز دارد. بدن صرفاً یک عنصر خارجی نیست؛ بلکه در مواجهه با رخدادها و حوادث بیرونی به شیوه ای عمل گرایانه تجربه می شود. بدن در تعامل با جهانِ پیرامون پیوسته بازسازی می شود و در این فرآیند، هویت انسان نیز تکوین می یابد. از این رو اگر نقطه ی عزیمت این رویداد را گردآوری تصاویری در نظر بگیریم که هنرمند آن قصد دارد پیامد وقایع تلخ اجتماعی را آشکارا و یا با زبانی نمادین نشان دهد؛ این ایده را به شکلی نظام مند در طرحی از بدن و صورت انسان به نمایش درمی آورد. به این ترتیب بدن ها در مسیر تجسم یافتگی گاهی سرکش و عصیانگرند، گاهی آرام و گاهی مطیع. پرتره ای، بیانگر آشفتگی و اضطراب است و پرتره ای دیگر مدهوش و ناهوشیار. و دست ها که جایی نجات دهنده اند و جایی میراننده...
در این آثار پیکر جسمانی چونان استعاره ای است برای بروز آزادی؛ حتی اگر زیست پذیر نباشد. واضح است که واکنش ناهمگون هنرمندان به نوعی تمایز بصری منجر می شود، اما آنها همواره تلاش دارند اثر خود را همچون آینه ای برای تآمل در دغدغه های بغرنج انسانی مبدل سازند.
مهرنوش