سبک در انگلیسی مشتق از واژۀ استیلوس (stilus) لاتین است که در نگارش بر لوحههای عمومی به کار میرفت و نمایانگر شیوه یا کیفیت خط و نه محتوای آن بود. همچنین سبک در تحلیل کاربرد این واژه و واژگان مشابه آن مانند شیوه، مکتب، روش در حوزۀ نقد روشمند هنرخوشنویسی سابقۀ چندانی ندارد. گاهی شیوه را برای توصیف روش شخصی خوشنویس، ارزشهایی که توانایی او را در نوشتن یک قلم نشان میدهد به کار میبرند، این ویژگیهای قلم، خصلتهای صوری و ساختاری شاخص در آثار اساتید بهنام است را در مقالات بعدی به تفضیل خواهید خواند.
خط محقق
در نگارش این مقاله با ارجاع به کتاب جامع و کامل سبکهای خوشنویسی در دورۀ قاجار که به تفضیل و دقت و پژوهشگری علیرضا هاشمینژاد نوشته شده است ما را از رجوع به سایر منابع بینیاز کرده بود، اما نهایتا با استفاده از منابع ذیل که در انتهای مقاله آمده است انواع خطوط اسلامی و خطوط ایرانی را به تفصیل شرح دادیم.
در مقالۀ "نگاهی به علل پیدایش خطاطی و روزهای آغازین خوشنویسی" خواندیم اگرچه تاریخ خوشنویسی را نمیتوان به شخص خاص و تاریخ مشخصی نسبت داد، اما بهطور معمول تاریخ خوشنویسی اسلامی و حتی ایرانی را با ابنمقله (وفات 328ق) آغاز میکنند؛ اما اولین حرکتها در جهت نظمدادن و وضع قوانین و حاکمیت زیباییشناسی در ترکیب اجزای خط را آغازگر تاریخ خوشنویسی باید دانست و بیشک این زمان پیش از ابنمقله است، و باید آن را در قرن اول هجری قمری و در خطوط حجازی و کوفی جستجو کرد.
خط کوفی اولیه
درخصوص اقلام سته نیز ابنمقله جایگاهی فرای واقعیت در تاریخ دارد، زیرا پیش از او اقلام محقق، رقاع، ثلث و توقیع در کنار انواع دیگر خطوط وجود دارند، اما تعدد نامها و شباهت انواع قلمها ناگزیر به گزینشی ختم میشود که ابن مقله در نهایی ساختن آن نقش داشته است. اما قبلتر از ابنمقله و قبل از شکلگیری اقلام سته، قلمهای حجازی و کوفی در مورد نامگذاری و هویت آنها مناقشه فراوان داشتهاند. در اواخر دورۀ امویان و عباسیان استفاده از الفبای عربی در مصر، شمال آفریقا و ایران بیشتر از سایر کشورها رواج پیدا کرد و سبکهای تازۀ نگارش گسترده شد. با این حال در حوالی قرن سوم.ق./ نهم.م. ابنمقله جلوی گسترش بیش از حد آن را گرفت.
در این قسمت ما خطوط زیر را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم: کوفی، نسخ، محقق، ریحان، ثلث، توقیع، رقاع، غبار، تعلیق، نستعلیق، شکسته نستعلیق، شکسته و طغرا.
خط کوفی
خط کوفی:
با رواج خط عربی و استفاده از الفبای عربی تعداد بسیار زیادی حروف یکسان پدید آمد که تمیز دادن آنها از یکدیگر کاری بس دشوار بود. اما در نیمۀ دوم قرن اول ق./ هفتم م. علامتها و نشانههای دیگر رواج یافت.
در همان ایام نشانۀ حروف صدادار کوتاه ( فتح، ضمه، کسره)(حرکت) نامگذاری شد. نشانههای تفکیککنندۀ دیگر که تقریبا تا کاملشدن این ابداعات یک قرنی سپری شد.
گفته شده است یکی از کسانی که در نقطهگذاری این خط کوشید ابوالسود دولی بوده است. به اجمال میتوان گفت نمونههایی از خط کوفی که نقطه و اعراب آنها به گونههای امروزی شباهت دارد، غالبا در سدههای پنجم و ششم هجری نوشته شده است.
خط کوفی به مدت پنج قرن بعد از استیلای اعراب در ایران اساسا جهت کتابت قرآن و کارهای تزئینی در بناها و عمارات، ظروف و کتب مختلف استفاده میشد و استفاده از کوفی تزئینی(مشجری) به بالاترین اوج هنری خود در ایران رسید.
کوفی بنایی یا معقلی
نام خط کوفی از شهر کوفه گرفته شده است و از جمله اقلامی است که مصاحف را با آن مینوشتهاند، ریشۀ کوفی را از مسند میدانند، دربارۀ نام خط کوفی و منشا آن اقوال گوناگون وجود دارد و بهنظر میرسد که خط کوفی پیش از بنای شهر کوفه وجود داشته است، اما احتمالا شیوع آن از کوفه بوده است. نخستین شیوۀ نوشتار اسلامی که در آن ظرافت و زیبایی مشهود است، خط کوفی است. اما قرآنها و قطعات به دستآمده به این خط نشانگر این است که از شیوۀ واحدی پیروی نمیکردند و حتی دو نسخه آنها شبیه نیست و به نظر میرسد محققان برای اشاره به نخستین سبکهای نگارشی قرآن از واژۀ کوفی بهره میبردند در حالی که کوفی بسیار زود منسوخ شد به همین دلیل بسیاری از این اقلام را بهتر است به نام سبک عباسی بشناسیم.
هرچند نظر جدید ارتباط خطوط مغربی را با خط کوفی مردود میداند و آن را باید در قالب سبک عباسی جدید معرفی کرد اما کوفی شرقی در سه گروه اصیل عربی، ایرانی و مختلط طبقهبندی میشود که از جهت کاربرد انواعی دارد: کوفی ساده که برای نوشتن متن استفاده میشود، کوفی تزئینی که خطی زینتی بوده و برای تزئین مصاحف، بناها و اشیا کاربرد داشته است و انواعی دارد و کوفی بنایی یا معقلی که مبتنی بر هندسهای زاویهدار نوشته میشود و فرم اصلی آن منشعب از آجر، بنابراین مستطیل و یا مربع است.
کوفی تزئینی
از شیوۀ ایرانی کوفی به عنوان پیرآموز نیز یاد میشود، رواج کوفی تا قرن پنجم هجری قمری ادامه پیدامیکند اما برخی از منابع آغاز انحطاط آن را نیمۀ قرن دوم دانستهاند.
خط کوفی تا قرنهای هفتم و هشتم هجری قمری معمول بود و در قرن یازدهم به دست فراموشی سپرده شد، هرچند هرگز کاربرد تزئینی خود را از دست نداد. سبک معقلی یا بنایی شکل سادهای از خط کوفی است، شامل خطوطی مستقیم و صاف که حالت افقی و یا در زاویۀ 180 درجه یا زوایای تندی ردیف شدهاند.
خط کوفی، دو سبک برجسته دارد: یکی از خطوطی که در کتب خطی مورد استفاده قرار میگرفت که شکلی بسیار ساده داشت که بیشتر آن را دوایر و بقیۀ آن را خطوط صاف و یکنواخت شامل میشد. هنگامی که برای تزئینات به کار میرفت موشح و یا تزئینی و زمانی که در عمارات و ساختمانها از آن استفاده میشد، بنایی و معقلی نامیده میشد و میزان خوانا بودن آن بسته به طراحی آن بود. در نمونههای موجود در خطوط کوفی، خطها به صورت جدا از هم نوشته شده، سپس با خطوطی که به نازکی مو است، با گوشۀ قلم به هم متصل میشدند. برخی محققان امروزه از این سبک به عنوان یک سبک مجزا نام برده و آن را مشابه نوشتههای دوران پهلوی و اوستایی میدانند و آن را خط کوفی به سبک ایرانی مینامند.
خط نسخ
شروع اقلام سته:
قلم نسخ:
سابقۀ این قلم را هم برپایۀ خط کوفی و به صدر اسلام باز میگردانند، اما در منابع قدیمتر نامی از قلم نسخ در کنار اقلام دیگر نیست. احتمالا واژۀ نسخ برای قلم نسخ پیش از ابن مقله بهکار میرفته است. قلم نسخ کامل را میتوان خلاصه یا ساده شده همۀ اقلام به اصطلاح دوردار سه قرن اول خوشنویسی اسلامی دانست، و تنها در حالت کلی شباهتهایی با خط مستدیر یا نسخ صدر اسلام دارد.
ایرانیها، از این خط، حتی در نوشتههای معمولی روزانۀ خود نیز، استفادۀ بسیاری میکردند. در برخی جهات این نوع نسخ به کار برده شده، هیچ گونه شباهتی نه به نوع قدیم خودداشت و نه به سبک جدید آن. قدیمیترین نمونۀ آن، صفحهای است از سند واگذاری قطعه زمینی که به نظر در تاریخ 401 ه/1010 میلادی نوشته شده است.اما در قرن ششم هجری قمری نمونههایی از قلم نسخ باقی است که نشاندهندۀ حرکت این قلم به سمت هندسی شدن و وضع قواعد دقیقتر است. در این دوره شاکله این قلم در متون غیردینی و کتابت قرآن هویت ویژه مییابد و قلم نسخ مانند سایر اقلام سته در مناطقی دورتر از مرکز شیوههای محلی پیدا میکند.
ایجاد شیوه و یا سبکهای خوشنویسی در کل تاریخ خوشنویسی دیده میشود، اما در قرنهای سوم تا هفتم هجری قمری از نوع فراوان برخوردار است، چیزی شبیه کاربرد لهجه در زبان که به مرور کاهش یافته است.
خط نسخ
قرن هفتم مهمترین قرن درتاریخ حیات قلم نسخ است و این اهمیت بهواسطۀ حضور یاقوت مستعصمی است. در این قرن نسخ کاملا شخصیت مستقل خود را مییابد، اگرچه پیش از یاقوت و همزمان با او قلم نسخ در ایران برای کتابت قرآن و سایر نسخهها رایج و در کنار قلم تعلیق پرکاربردترین قلم برای کتابت بوده است، چه به عنوان قلمی فرعی، چه به عنوان قلم اصلی کتابت قرآن، زیرا در این قرن قلم نسخ در کنار محقق و ریحان و ثلث بهعنوان خط کتابت قرآن تثبیت میشود. به نظر میرسد وجود یاقوت در این عصر نقش تعیین کنندهای دارد و او مهمترین نقطۀ عطف در حیات قلم نسخ است. در ابتدا خط نسخ همطراز با خط کوفی بود اما بعدها هنگامی که خط کوفی جنبۀ هنری پیدا کرد خط نسخ وسیلهای شد برای برقراری ارتباط.
خط میانه:
در پایان دورۀ صفوی احمد نیریزی، تغییراتی در خط نسخ پدید آورد و سبک دیگری ارائه داد که به نسخ ایرانی معروف است و تا به امروز رواج داشته است. نسخ جدید به طور عادی و معمولی آراسته شده و تذهیب شده نیست به جز زمانی که از این خط در کتیبهها و متون کوتاه استفاده میشود.
خط نسخ
نسخ جدید که نمونههای چاپی معمولی آن، خط میانه نامیده میشود علاوهبر این، جهت بسیاری از کارهای چاپی، رواج و توسعۀ بسیاری پیدا کرده است. این خط، خطی است که قرآن و کتابهای گوناگون، روزنامهها و مجلات ماهانهای که اکنون در ایران، افغانستان و کشورهای عربی به چاپ میرسید، با آن نگاشته میشد.
قلم محقق:
این قلم همزمان با آغاز دولت عباسی در عراق ابداع میشود و به آن عراقی و وراقی هم گفته میشده است و اولین خطی است که ابنمقله آن را به طور هندسی و نظاممند تعریف کرده است. همچنین بهصورت کلی به اقلامی که زوایای نرمتری نسبت به کوفی داشته نیز محقق میگفتند و در واقع تکامل یافتۀ خط کوفی است. این خط در عین عظمت و شکوهش بسیار ساده است. اندازۀ حروفش درشت و فضای بین کلماتش معمولی و جهت نوشتن قرآن و دیگر کتب باارزش، از آن استفاده میشد. این قلم زمان خلافت مامون از فروعات قلم ریاسی بوده است و متناسب با شیوۀ دلخواه وراقان کاربرد آن در نوشتن اسناد مالکیت، مکاتبات پادشاهان و سجلات است. اصولا شرط نوشتن محقق چنانکه از معنی نام آن پیداست، تلاش در راه صحیح و کامل نوشتن حروف است.
خط محقق
قلم محقق از قرن چهارم تا هشتم هجری قمری محبوبترین قلم برای نوشتن قرآن بوده است و زیباترین قرآنها در قرنهای هفتم و هشتم به این قلم نوشته شده است. محقق همچنین می تواند به قلمی درشت تبدیل شود و در کتیبهنگاریها نیز کاربرد داشته است.
قرن یازدهم انتهای رواج و حیات قلم محقق است.
قلم ریحان :
ریحان را مشتق از نسخ دانستهاند اما بر اساس شکل حروف و ترکیبات آن به محقق نزدیکتر و حتی ظریفتر از آن است.
ریحان از اقلامی است که ابن مقله آن را در شمار اقلام سته آورده است و ریحانی هم نامیده میشود و برگرفته از محقق است. اما برخی نیز ابنبواب را مبتکر آن دانستهاند. ریحان در واقع برگرفته از محقق است اما با مختصاتی متفاوت در اندازۀ حروف و در جهت تناسب با قلمی که برای کتابت مناسب باشد.
خط ریحان
این خط بسیاری از ویژگیهای خاص خط محقق را دارد، امام حرکات قلم و شکل حروفش نازکتر و برازندهتر است و حرکات افقی کوتاهتری در آنها دیده میشود. خط محقق و ریحان در اولین نظر همانند خط ثلث است، اما در اصل، تفاوتهای بسیار واضحی در شکل حروف آنها وجود دارد.
خط محقق و ریحان برای نوشتن قرآن در بسیاری از کشورهای مسلمان تا سدههای 10 تا 11 استفاده میشد و بیشترین ارزشمندی آن خوانا بودن آن بود. اما شاید به خاطر اینکه میباید به آرامی نوشته میشد و تبعا زمان بیشتری میبرد رفته رفته موارد استفادۀ خود را از دست داد. در هر صورت خط ریحان نسبت به خط محقق مدت زمان بیشتری استفاده شد.
قلم ثلث:
این خط برگرفته از سبکی به نام خط جلیل و خطی شاهانه است که برگرفته از خط کوفی بود. ثلث امالخطوط از اقلامی است که از قرن دوم هجری از جمله قلمهای رایج قلمداد میشده است و در زمان ابن مقله به عنوان قلم طومار یا سجلات، برگرفته از قلم جلیل بوده و در دستگاه دیوانی برای نوشتن فرمانهای پادشاهی کاربرد داشته، شناخته میشده است. ریشۀ ثلث را قلم نسخ نیز دانستهاند که به نظر صحیح نمیآید. همچنین بهعنوان مخترع این خط از ابراهیم شجری یا سگزی، همدورۀ خلافت منصور یاد میشود.
خط ثلث
دربارۀ اینکه چرا خط ثلث بهمعنای یک سوم نامیده شد، اظهار نظر فراوان شده است اما قابل قبولترین آنها نظر ابن مقله است که چنین میگوید: در ثلثین دو سوم خط از حروف مستقیم و صاف و یک سوم آن مدور و در ثلث یک سوم مستقیم و دو سوم مدور.
اندازۀ حروف در ثلث بزرگ و انحنای حروف نیز زیاد است. همچنین برخی حروف ترکیبات متعدد دارند. این مشخصات ویژگی تزئینی ثلث را قوت بخشیده و باعث شده که بیشترین کاربرد را به عنوان عنصری تزئینی در کتابت قرآن و از قرن ششم هجری قمری در کتیبهنویسی در بناها و معماری اسلامی بیابد.
قلم ثلث از دورۀ ایلخانی به طور فزاینده در کتیبهنویسی کاربرد مییابد. اوج کتیبه نویسی با قلم ثلث از دورۀ تیموری تا صفوی است، بهویژه از اواخر قرون دهم تااوایل قرن دوازدهم هجری قمری.
قلم توقیع:
این خط برگرفته از خط ثلث است و نامش را به معنای امضا به این دلیل توقیع نهادهاند که در قرون وسطی از این خط برای نوشتن فرمانها، ارسال پیغامها و گواهینامهها استفاده میکردند.
توقیع عبارت از فرمان کوتاه شاه بود که در پاسخ نامهها بهوسیلۀ دبیر دربار نوشته میشد. این رسم در دستگاه خلافت راج بوده، نوشته را توقیع و نویسنده را صاحب توقیع میگفتند، خط توقیع از مشتقات ثلث است و پیش از قرن سوم هجری قمری رواج داشته است، قلم توقیع برگرفته از خط ریاسی خلفای عباسی است و گفتهاند محمبن خازن آن را بنیاد کرده است.
خط توقیع
توقیع در نوشتن فرمانها بیشتر از اقلام دیگر در دربار فاطمیها رایج بوده است.
رقاع:
رقاع از رقعه کردن به معنای وصله کردن مشتق شده است، در زمان فاطمیون برای درخواست خطاب به دیوان کاربرد داشته است. این خط از دنباله و شکل اصلاح شدۀ توقیع بود و به عنوان یک خط ساده، جهت صرفه جویی در زمان و جا برای نوشتن پیغامهای کوتاه نوشته میشد. رقاع از ثلث است و با توجه به کاربرد آن و نیاز به سرعت نوشتن از ویژگیهایی مانند اتصالات، اندازۀ کوچکتر حروف و... برخوردار است.
خط ریحان
تفاوت بین رقاع و توقیع آنست که رقاع خوردتر ظریفتر است. حرکات بر روی رقاع و تزئینات اضافی معمولا در آن استفاده نمیشود. عناوین و جزوبندی قرآن و سایر کتب و نیز تاریخ کتابت و نام خطاطان آنها بااین خط نوشته نمیشد. رقاع به طور گستردهای در قرون وسطی در اغلب کشورهای اسلامی مورد استفاده قرار میگرفت.
در ادامۀ مقاله در مجلۀ هنری آرتیبیشن، انواع قلمهایی که اغلب درایران کاربرد داشتند چون خطوط تعلیق، نستعلیق، شکسته و طغرا را شرح خواهیم داد. با مجلۀ هنری آرتیبیشن همراه باشید.