علیرضا جوادی: ذهن یک هنرمند دغدغهمند با حافظهی فرهنگی، هویتی و تاریخی غنا میگیرد که در ابعاد مختلف تاریخی، اساطیری و ادبی نمود پیدا میکند. در سطح فرم نیز هنرمند از طریق برخورد با مواد و استفاده از فضاهای تهی و یا شلوغی که از انباشت تاریخ، درگیر است؛ برخوردی که انگار آسیبهای گذر زمان را منعکس میکند و آنچه باقی میماند چهرهای بهجا مانده از گذر سالبهسال زمان است که بر سطح اثر بهجا مانده و هنرمند با مخدوش کردن آن به زیبایی دست مییابد؛ زیبایی که ما در یک بُعد دیگر احساس میکنیم. آن بُعد جدید بیانگر لایهای پنهان از ما در زمان زیستن است. دورانهای مختلفی که ما رها کرده و در وجودمان پنهان میکنیم و در نتیجه حین تماشای اثر خود را با آن چیزی که میبینیم نزدیک و نزدیکتر حس کرده و در نهایت با آن یکی میشویم.
حال در وانفسای کرختی جامعه، هنرمندان با نشان دادن ویرانی در انسان، طبیعت و ساختمان، ما را با چیزی فراتر از یک ویرانی مواجه میکنند و آن انهدام است.
به روشنی میتوانیم تاثیرات زمان را در ساختمانهای فرسودهی طاهر پورحیدری مشاهده کنیم. اثر طاهر نشان از گذر و تأثیر چشمگیر زمان است، در آن درختان خشک که در میان حیاطی با کاشیهای تخریبشده تصویر شدهاند چیزی نهان است که ما را با بستر تاریخ درگیر میکنند. نقاشیهای او مناظر شهری و ساختمانهایی هستند که بافتهای فرسودهی شهر و خانههای قدیمی را بازنمایی میکنند. رویکردی ساختارگرا و واقعنما نسبت به معماری ساختمانهای جدید و قدیمی.
از سویی دیگر در مواجه با قایقهای صدمه دیده و رها شده علیرضا چلیپا خود را در میان خلاء احساس میکنیم. تلاش برای حفظ هر آنچه باقی مانده در اثر چلیپا میتواند یادآور رزم ما با زمان باشد. او به موضوعاش از زاویههای مختلف نگاه میکند و میتوان فقدان، تخریب وسکوت را در دورههای کاری او دید.
انقلاب صنعتی همراه با دگرگونی فناوری به ابعاد مختلف زندگی بشر از جمله فرهنگ و هنر به عنوان اصلیترین پیامد آن، شکل تازهای بخشید. بسیار هنرمندانی تاثیرات آن را از راه هنر برای مخاطب بازآفرینی کرده و نقش آن را در زندگی انسان به واسطه مدیومهای مختلف به تصویر کشیدهاند. پگاه رجامند در اثر خود ما را در برابر واقعیت انکار نشده قرار میدهد، آثارش نیمهی تاریک صنعت را نشان میدهد و به روشنی ما را با درگیری صنعت و طبیعت و هر آنچه دخیل است مواجه میکنند. یک چرخدندهی بزرگ بر روی سکوی نفتی در میان دریای خروشان نشانی زنده از جدال میان طبیعت و صنعت است. میتوان گفت تلاش رجامند برای آگاهی هر چه بیشتر ما در برابر ویرانی طبیعت توسط صنعت است.
آثار زیادی با چنین رویکردهایی تولید شدهاند که هر یک مسیری جدید در روند آگاهی جامعه فراهم کردهاند هنرمندان در برهههای مختلف با کنشگری از ادبیات، سینما و هنرهای تجسمی بهره برده و با استفاده از آنچه در وجود خود رشد دادهاند سعی در تاثیرگذاری بر روی سایر اقشار جامعه برای ساختم دنیایی آزادتر داشتهاند. نجمه کزازی هنرمندیست که خود را با جامعهای که در آن زندگی میکند نزدیک حس میکند. انسان و طبیعت سوژهی اصلی نقاشیهایش هستند. او در آثار اخیر خود و تحت تاثیر شرایط فعلی جامعه تلاش کرده تا آن زجری را که انسانهای آزاد متحمل شدهاند به تصویر بکشد. آثارش اکسپرسیو هستند و خود او را نیز میتوان درون آثار دید و این نشانی از خودآمیختگی کزازی با جامعه است.
در کارهای پیش روی به پیوند میان فرهنگها از راه توجه به طبیعت، تاریخ، زمان میتوان اشاره کرد. درگیریها و کشمکشهای مختلف بین هنرمند، اثر و مخاطب تلاشی برای همآمیختگی بیشتر است و میتوان گفت اینها در پی ثبت احساسی انسانی از جدایی، دوری و تلاش برای هویتیابی در دنیایی تازه هستند. اشتراکها و پیوندهای مختلف به منظور حل شدن در جامعهای که هنرمند سعی بر بیان آن از راه نقاشی است.