هادی هزاوه‌ای

هادی هزاوه‌ای

هادی هزاوه‌ای، نقاش، مدرس و پژوهشگر ایرانی، زاده‌ی شهر اراک است. او بین سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۷ دوره‌ی کارشناسی نقاشی را در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران گذراند. پس از آن برای ادامه تحصیل به نیویورک رفت و در سال ۱۳۵۱ موفق به دریافت کارشناسی ارشد نقاشی از سیتی کالج نیویورک شد. سپس تحصیلاتش را در مقطع دکترای آموزش هنر در دانشگاه کلمبیای نیویورک ادامه داد و آن را به پایان رساند.

رزومه

با بازگشت به ایران، فعالیت حرفه‌ای خود را به‌عنوان مسئول دپارتمان تاریخ هنر و جامعه‌شناسی در دانشگاه فارابی آغاز کرد. اما پس از دو سال از وقوع انقلاب، دوباره راهی ایالات متحده شد؛ در آنجا علاوه بر فعالیت هنری در کارگاه شخصی‌اش، دوره‌ای تخصصی در زمینه‌ی موزه‌شناسی را نیز در دانشگاه نیویورک گذراند. در سال ۱۳۶۷ بار دیگر به ایران بازگشت و این‌بار در دانشگاه تربیت مدرس تهران به‌عنوان استاد و مدیر گروه نقاشی مشغول به کار شد. همچنین همکاری خود را با موزه‌ی هنرهای معاصر به‌عنوان مشاور آغاز کرد.

هزاوه‌ای علاوه بر نگارش چند مقاله درباره‌ی هنر اسلامی، دو کتاب نیز تألیف کرده است: برنامه‌هایی برای آموزش ویژه‌ی معلمان مقطع راهنمایی، و آموزش هنر چهارم و پنجم ابتدایی برای دانش‌آموزان.

آثارش برای نخستین‌بار در سال ۱۳۴۲ در سالن نمایش دانشکده‌ی هنرهای زیبا به نمایش درآمد و سه سال بعد نمایشگاه دیگری از آثار او در همان فضا برگزار شد. همچنین در سال ۱۳۴۳ در دو نمایشگاه گروهی در تالار قندریز شرکت داشت. در نخستین دوره‌ی فعالیت هنری‌اش، گرایش‌هایی از نوگرایی با تاثیر از جریان سقاخانه در آثار او به چشم می‌خورد، اما به‌تدریج از این رویکرد فاصله گرفت و به زبان بصری شخصی‌تری دست یافت. اولین نشانه‌های این تحول را می‌توان در نمایشگاه سال ۱۳۴۵ در دانشکده‌ی هنرهای زیبا دید، که در نمایشگاه «بیست‌وپنج سال آفرینش هنری» در موزه‌ی ایران باستان (۱۳۴۷) به شکلی پخته‌تر و منسجم‌تر نمایان شد.

پس از اتمام تحصیلات دکتری، نخستین نمایشگاه خارجی خود را در گالری ورکمایر پاریس برگزار کرد. در دوره‌های بعدی، هرچند همچنان به سنت‌های هنری وفادار ماند، اما دیگر به عناصر بصری و ظاهری آن اکتفا نکرد، بلکه بیشتر به ساختار تحلیلی و منطق درونی این سنت‌ها توجه نشان داد.

رویین پاکباز در نقد آثار اولیه‌ی هزاوه‌ای می‌نویسد:

«این گرایش سوررئالیستی یا تاثیر از گذشته در کارهای او – به‌گمانم – بیشتر پیروی از مد روز است تا یک انتخاب درونی. به نظر می‌رسد که این برداشت‌ها از عمق تجربه‌ی شخصی او نمی‌آیند... همچنین نوسان او میان دو قطب سوررئالیسم و سنت‌گرایی، گویای ناپختگی و سردرگمی در مسیر هنری‌اش است.»

در مقابل، امیرحسین مجابی در توصیف آثار متأخر او می‌نویسد:

«در آثار تازه‌اش، هزاوه‌ای از هندسه‌ی ایرانی – آن‌چنان‌که در معماری یزد، آینه‌کاری‌ مزارها، تنوع نقش کاشی‌ها و طرح‌های قالی دیده می‌شود – الهام گرفته و با دقتی چشمگیر، این سطوح متقارن و مشابه را در ترکیب‌هایی پیچیده، با سایه‌روشن‌های چندلایه، به تصویر کشیده است. این شیوه‌ی کاری، بیش از آن‌که صرفاً یک تکنیک بصری باشد، به نوعی مراقبه‌ی درونی شبیه است؛ همچون تکرار وردی که ذهن را به سکوت و تمرکز می‌رساند.»