احتمالاً توجه به تهران، زندگی روزمرهاش، نمادهای و یادمانهای شهریاش، تاریخش و یا حتی گوشهوکنارهای نهان از نظرش که برای جمعهای کوچک دوستانه واجد معنی میشود بخشی از مسیر خودآگاهی ایرانی است که در پی درک و کشف خود بهعنوان سوژه است. این فرایند ادراکی از آنچه ایرانی خوانده میشود همراه با رشد و گسترش حوزههای مربوط به مطالعهی زندگی روزمره و شهر در سطح جهان مشروعیتی دوچندان به توجه به شهر تهران میدهد که حال و همزمان با بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... لایههای متعددتری پیدا کرده است. این گرایش در عینحال حالا بازاری را نیز برای خود دستوپا کرده و علاقهمندانی را با خود همراه کرده است که لااقل در حوزهی هنرهای بصری برای خرید آثار هنری مربوط به تهران با دستودلبازی بیشتری پول خرج میکنند. همهی اینها در کنار هم حال فضا را برای عرضهی آثار هنری مربوط با تهران بازتر کرده و محصولات فرهنگی متعدد مربوط به تهران و خردهفرهنگهای مرتبت با آن را میتوان در اشکال مختلف مشاهده کرد؛ از محصولات متنوعی که در شکل انبوه تولید میشوند (لباس، محصولات تزئینی و ...) تا آثار هنری که بهشکل تکنسخه به نمایش درمیآیند.
پس آیا میتوان نمایشگاه «تهران» را که از 27 تیر تا 21 مرداد در گالری آرتیبیشن برگزار شد جزئی از این جریان در نظر گرفت؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال هم به بررسی دقیقتر نیازمند است و هم به حصول نتیجهای که برای ادراک تاریخ هنر ایران مفید باشد. جدا از ردهبندی نمایشگاه انسجام آثار حاضر در نمایشگاه در شکل دادن به حالوهوای کلی نمایشگاه و یکدستی آن نقش مهمی دارد. با در نظر گرفتن آثار تعدادی از هنرمندان حاضر در نمایشگاه میتوان به سراغ هر دو مسأله رفت؛ آثار هنرمندانی نظیر محمد اسکندری، مرجان نعمتی، فاتک موسوی، امین معظمی، دورهای از آثار بزرگمهر حسینپور، دورهای از آثار ترانه صادقیان و .... مشخصاً به نشانههای شهر تهران ارجاع دارند؛ چنانچه میتوان تصویر کردن یادمانهایی نظیر برج آزادی، ساختمانهای قدیمی تهران یا خیابانهای تهران را در آثار آنها مشاهده کرد و از این نظر اینطور برمیآید که لااقل در دورهای از آثارشان بهشکل مشخص به شهر تهران اشاره میکنند.
بر همین اساس آثار هنرمندانی چون داوود زندیان، آرمان یعقوبپور، کیومرث هارپا، اردشیر میرمُنگره، وحید محمدی، اکرم محمودی و... را سخت بتوان تأکید بر شهر تهران و حتی شهر بهمعنی کلیتر خواند؛ در آثار این هنرمندان میتوان نشانههایی از زندگی شهری را جستجو کرد اما یا تأکید هنرمند بر چیزی مستقل از تهران بوده و یا نگاهش به شهر واجد معنایی کلیتر در قیاس با شهر تهران بوده است. بهعنوان مثال داوود زندیان عناصر متعددی از زندگی شهری را در آثارش تصویر میکند اما این تصاویر بیشتر یادآور نگاهی نوستالژیک است تا نگاه به شهر تهران یا در دورهای از آثار وحید محمدی با وجود تصویر کردن گوشههایی از شهر تهران تمرکز بر تصویر کردن جلوههای نور و سایه آنچنان غالب است که شهر علناً بیمعنی میشود.
آثار امین توکل (که بهطور کلی به شمایلها و یادمانها توجه دارد)، مرتضی لاسیبی و ... با نمایش تصاویری از تهران بیشتر به حالوهوای عمومی نمایشگاه نزدیک شدهاند و این آثارشان را که در این نمایشگاه به نمایش درآمدهاند میتوان بخشی از جریان توجه به تهران در نظر گرفت و همسو با نوع نگاه نمایشگاه.
نمایشگاه «تهران» در مجموع با گردهم آوردن جمعی از هنرمندانی که در طول سالهای اخیر به تهران توجه کردهاند عملکرد قابل قبولی دارد. هر چند لزوماً این نگاه یکدست نیست اما اگر مسأله توجه به شمایلها، نمادها و یادمانهای شهر تهران بوده باشد آنچه میبینیم تا حد زیادی به موضوع کلی مرتبط است. بهخصوص که استیتمنت نمایشگاه کوشیده تا نه بر شمایلهای شهری که بر رابطهی شخصیتر هنرمند و بیننده با تهران متمرکز شود تا تنوع بصری فضای نمایش را توضیح دهد. نمایشگاه «تهران» انگار قرار است فرصتی را در اختیارمان بگذارد تا در روزهای دشوار به تهرانی تمرکز کنیم که حال واجد معانی گسترده و چندپهلویی است که سخت بتوان توصیف کرد.
نویسنده: حافظ روحانی