محمدرضا خلجی

محمدرضا خلجی

محمدرضا خلجی هنرمند مجسمه‌ساز متولد سال ۱۳۵۳ در زنجان است. او فارغ‌التحصیل رشته مجسمه‌سازی از دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران است. محمدرضا خلجی در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی شرکت کرده است که از آن بین می‌توان به نمایشگاه گروهی مجسمه‌سازان ایران در مکزیک، دو نمایش انفرادی در گالری ایرانشهر و چندین دوره دوسالانۀ مجسمه‌سازی معاصر تهران اشاره کرد. او همچنین در دوسالانه بین‌المللی صنایع دستی معاصر در گراندپاله پاریس شرکت کرده است. پیکره‌های برنزی او انسان معاصر را در وضعیت معلق و بی‌ثباتش، در ترکیب‌هایی نامعمول با اشیای روزمره یا واجد اعضای اضافی تصویر می‌کنند. پیکره‌های برنزی او واجد کیفیت فنی چشمگیر و پرداخت ظریف و استادانه‌اند و غالباً با عناصر زیبایی‌شناسانۀ بومی از جمله خطاطی تزئین می‌شوند

رزومه


محمدرضا خلجی، هنرمند مجسمه‌ساز، متولد سال ۱۳۵۳ در زنجان است. او تحصیلات خود را در رشته مجسمه‌سازی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رسانده و از جمله هنرمندان فعال و تأثیرگذار در عرصه مجسمه‌سازی معاصر ایران به شمار می‌رود.

خلجی تاکنون در نمایشگاه‌های متعددی، چه به‌صورت انفرادی و چه گروهی، شرکت داشته است. از میان آن‌ها می‌توان به نمایشگاه گروهی مجسمه‌سازان ایران در مکزیک، دو نمایشگاه انفرادی در گالری ایرانشهر و چندین دوره دوسالانه مجسمه‌سازی معاصر تهران اشاره کرد. او همچنین در دوسالانه بین‌المللی صنایع دستی معاصر در گراندپاله پاریس نیز حضور داشته است.

پیکره‌های خلجی ترکیبی از فیگوراسیون و انتزاع را به نمایش می‌گذارند و مصالح متنوعی در ساخت آن‌ها به کار گرفته شده‌اند. کیفیت فنی بالا، پرداخت استادانه و توجه به جزئیات اجرایی، از ویژگی‌های بارز آثار اوست. در برخی آثار، عناصر زیبایی‌شناسانه‌ی بومی همچون شیوه‌های گوناگون خوشنویسی بر بخشی از سطوح پیکره‌ها نقش بسته‌اند.

در آثار او، اغلب با بدن‌هایی روبه‌رو هستیم که در حالتی تعلیق‌شده، در ترکیب با اشیای روزمره یا درون ساختارهایی شبیه به کیسه‌ها قرار گرفته‌اند. پیکره‌هایی که گاه پاهای متعدد دارند؛ نشانه‌ای از تلاش برای گریز از وضعیت‌های صلب و محدودکننده.

در مجموعه‌های متأخر، خلجی به استفاده از فلزاتی چون آلومینیوم و مس روی آورده است. در این آثار، بافت‌های زمخت و بیانگر، در کنار پرداختی ظریف و دقیق، جلوه‌ای تازه یافته‌اند. نشانه‌هایی از خوردگی، سوختگی، ریزش و فرسایش، به زبان بصری جدیدی در پیکره‌سازی او بدل شده‌اند. این پیکره‌ها به‌طور فزاینده‌ای به انتزاع نزدیک می‌شوند و نمودهای فشارهای اجتماعی، سنت، و چالش با ساختارهای محدودکننده را به‌وضوح در خود حمل می‌کنند. بدن پیکره‌ها تحت فشار شکل گرفته‌اند و پاهایی که اغلب تنها بخشی از آن‌ها از دل فرم بیرون زده‌اند، استعاره‌ای از میل به حرکت و رهایی هستند.