بهنام کامرانی در سال ١٣۶٧ در شیراز متولد شد و آنطور که خودش در چندین گفتوگو عنوان کرده، بستر هنری موجود در این شهر در کارهایش موثر بوده است. ازآنجاکه مادرش نقاشی میکرد، به هنر علاقهمند شد و از بچگی نقاشی میکرد. در کنار آن، شرکت در کلاسهای هنرمندانی چون «رویایی»، «دریسی»، «عطر وش» و «ابریشمی» باعث شد، به شکل جدیتری به هنر و کارهای تصویری جذب شود تاجایی که با وجود قبولی در رشته پزشکی دانشگاه شیراز و شروع به تحصیل در این رشته، پس از مدتی آن را رها کرد. بهنام کامرانی به تهران آمد تا تحصیل در رشته کارشناسی نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را آغاز کند. پس از فارغالتحصیل در مقطع کارشناسی، باردیگر به دانشگاه رفت و مدرک کارشناسی ارشد را در رشته نقاشی از دانشگاه هنر دریافت کرد. او مقطع دکترا را نیز در همین دانشگاه به اتمام رساند و به عضویت هیات علمی آن درآمد. بهنام کامرانی علاوهبرآنکه در زمینههای گوناگون هنری مانند نقاشی، ویدئو آرت، کیوریتوری، طراحی ماسک، لباس و صحنه فعالیت کرده، تحصیلات دانشگاهی را نیز تا مقطع دکترا پیش برده و عضو هیات علمی دانشگاه هنر است. کامرانی که برگزیده اولین نمایشگاه بینالمللی «طراحی معاصر» در موزه هنرهای معاصر تهران در سال ۱۳۷۸ و دارنده دیپلم افتخار از «سهسالانه پاریس» در سال ۱۳۸۵ است، در دوره بعدی کارهایش به سراغ استفاده از عناصر نگارگری رفت. او همچنین در ادامه فعالیتهایش، نخستین ویدئو را با نام «لباسی برای جبرئیل» ساخت که آن را به همراه چیدمان و نقاشی در نمایشگاه «لباسی برای ما - لباسی برای جبرییل» در سال ۱۳۸۵ در گالری خاک به نمایش گذاشت. کامرانی طی این سالها تجربیاتی را در شاخههای دیگر هنری هم آزمود از جمله كیوريتوری دوسالانه «شانگهاى» و نمايشگاههايى در گالرىهاى «آن»، «محسن»، «شيرين»، «ايرانشهر»، «ويستا» و «وصال شيرازى». همچنین طراحی ماسك، لباس و صحنهى مجموعههای «گلخند»، «كدو مطبخ» و «هزار و يك شب» از دیگر فعالیتهایش بوده است.
رزومه
بهنام کامرانی علاوهبرآنکه در زمینههای گوناگون هنری مانند نقاشی، ویدئو آرت، کیوریتوری، طراحی ماسک، لباس و صحنه فعالیت کرده، تحصیلات دانشگاهی را نیز تا مقطع دکترا پیش برده و عضو هیات علمی دانشگاه هنر است.
بهنام کامرانی در سال ١٣۶٧ در شیراز متولد شد و آنطور که خودش در چندین گفتوگو عنوان کرده، بستر هنری موجود در این شهر در کارهایش موثر بوده است. ازآنجاکه مادرش نقاشی میکرد، به هنر علاقهمند شد و از بچگی نقاشی میکرد. در کنار آن، شرکت در کلاسهای هنرمندانی چون «رویایی»، «دریسی»، «عطر وش» و «ابریشمی» باعث شد، به شکل جدیتری به هنر و کارهای تصویری جذب شود تاجایی که با وجود قبولی در رشته پزشکی دانشگاه شیراز و شروع به تحصیل در این رشته، پس از مدتی آن را رها کرد. بهنام کامرانی به تهران آمد تا تحصیل در رشته کارشناسی نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را آغاز کند. پس از فارغالتحصیل در مطقع کارشناسی، باردیگر به دانشگاه رفت و مدرک کارشناسی ارشد را در رشته نقاشی از دانشگاه هنر دریافت کرد. او مقطع دکترا را نیز در همین دانشگاه به اتمام رساند و به عضویت هیات علمی آن درآمد.
البته ادامه تحصیل و بعد از آن، تدریس در دانشگاه، باعث نشد او از اجرای آثار هنری دور بماند، همچنانکه در مستند کوتاهی که از سوی «حرف هنر _ استودیو مستند» منتشر شده، چنین میگوید:«من حتی با گوشی موبایلم کار کردهام. موقعی که سر کلاس دانشگاه بودم و نمیتوانستم با تمرکز و گستردگیای که کار نقاشی دارد، کار کنم، کار کوچک موبایلی کردم و آنها را به چاپگرم ایمیل کردم». حاصل این آثار در نمایشگاه «آتش در ....» در سال ۱۳۹۱ در گالری «آن» به نمایش درآمد.
دورههای کاری بهنام کامرانی مختلف و متنوع هستند و جهان تصویری اش برگرفته از فرهنگ شرق و غرب است. خود کامرانی در همان مستندی که پیش از این اشاره شد، درباره دورههای اولیه آثارش گفته است: «دورههای اولیه کار من خیلی تحت تاثیر فضای نقاشی ایرانی است. منتهی من این فضا را تکرار نمیکنم و خیلی به دنبال جنبههای درونگرایانه و فکری آن بودهام».
یکی دیگر از دورههای کاری او تحقیق روی لباسهای دوره صفویه و قاجار بوده است که با مفاهیم عرفانی و ادبی پیرامون این ماجرا همراه و به گفته خودش با «قتلهای زنجیرهای» همزمان شد. برش لباسها، الهامبخش شکل و شمایل آثارش شدند و او بدون آنکه پیکرهای بکشد، حضور شاعر یا نویسندهای را که در شکل تاریخی ایران وجود داشته است، به نوعی دیگر ارائه کرد. مجموعه این آثار در نمایشگاه «لباسهای اساطیری» در گالری «برگ» در سال ۱۳۷۹ به نمایش گذاشته شدند. این آثار سرنوشت دیگری نیز پیدا کردند. کامرانی در گفتوگو با «هنرآنلاین» گفته است که این آثار از نقاشی شروع شدند و به چیدمانی از لباسهای سوخته و نقاشی شده رسیدند. او از این لباسها، عکاسی و آنها را وارد فضای دیجیتال کرد. نتیجه آن لایت باکسی را بوجود آورد که در نمایشگاه «هنر جدید» در سال ۱۳۸۱ در موزه هنرهای معاصر به نمایش درآمد.
کامرانی که برگزیده اولین نمایشگاه بینالمللی «طراحی معاصر» در موزه هنرهای معاصر تهران در سال ۱۳۷۸ و دارنده دیپلم افتخار از «ترینال پاریس» در سال ۱۳۸۵ است، در دوره بعدی کارهایش به سراغ استفاده از عناصر نگارگری رفت. او همچنین در ادامه فعالیتهایش، نخستین ویدئو را با نام «لباسی برای جبرئیل» ساخت که آن را به همراه چیدمان و نقاشی در نمایشگاه «لباسی برای ما - لباسی برای جبرییل» در سال ۱۳۸۵ در گالری خاک به نمایش گذاشت.
بخشی از تنوع در فرم و محتوای کارهای کامرانی برگرفته از تغییراتی است که از جامعه ایران گرفته؛ جامعهای که خودش همواره درحال پوستاندازی و تغییر بوده است. او در گفتوگو با «مدریکتاکس» گفته است که هرچه جلوتر آمده، روی مفاهیم فرهنگی و زندگی روزمره بیشتر معطوف شده است. کامرانی دلیل این امر را تغییر چرخش آرمانگرایی و نمادگرایی اوایل انقلاب به سمت جنبههای زندگی روزمره توصیف کرده است. تبلور این روند را میتوان در مجموعه «مجنون در میان حیوانات» دید. به طور مثال وقتی مجنون از یک شخصیت تاریخی به فردی امروزی بدل میشود.
نویسندهی «کتاب کارگاه نقاشی» دو سال بعد از آنکه مجموعه «گیاهان» را در سال ۱۳۸۷ در گالری «طراحان آزاد» نمایش داد، مجموعه دیگری را با عنوان «ایران گردی بر روی اسکناس» در گالری «آن» در سال ۱۳۸۹ به نمایش گذاشت. او در این مجموعه از تصاویر مناظر در پشت اسکناسها استفاده کرد و بیشتر در قامت یک تصویرساز ظاهر شد. کامرانی در دورههای بعد، به مضامین اجتماعی و عکس نزدیکتر شد و آیکونهایی مانند «چارلی چاپلین»، «بروسلی» و... را که در فرهنگ ایرانی نیز جای دارند، وارد کارهایش کرد. این مجموعه در نمایشگاهی با عنوان «آنجا که مهم نیست!» در سال ۱۳۹۳ در گالری آن به نمایش درآمد.
کامرانی طی این سالها تجربیاتی را در شاخههای دیگر هنری هم آزمود از جمله کوریتوری بینال (دوسالانه) «شانگهای» و نمایشگاههایی در گالریهای «آن»، «محسن»، «شیرین»، «ایرانشهر»، «ویستا» و «وصال شیرازی». همچنین طراحی ماسک، لباس و صحنهی مجموعههای «گلخند»، «کدو مطبخ» و «هزار و یک شب» از دیگر فعالیتهایش بوده است.
او در دوره بعدی کارهایش به سراغ نقاشی روی عکسها و آلبومهای خانوادگی رفته است. کامرانی این آلبومها را «اسناد خصوصی» توصیف کرده است که «عمومی شدهاند». به گفته او از آنجاکه عکسهای خانوادگی از سوی افراد غیرحرفهای عکاسی شدهاند، فضا و اتمسفری دارند که شاید در عکسهای حرفهای نمیتوان حس کرد و همین موضوع روی بازسازی و اقتباس او تاثیر میگذارد.